ویکی رضوی

تجربیات،آموزش ها، دل نوشته ها و ...

ویکی رضوی

تجربیات،آموزش ها، دل نوشته ها و ...

خوش آمدید .... .......... ..... لطفاً در صورت کپی برداری، منبع و آدرس این وبلاگ ذکر شود ..... تمامی پست های زیر شاخه "بهترین ها" همواره آپدیت خواهند شد
فا تولز - ابزار رایگان وبمسترساخت حرفه ای کد متن متحرک
ویکی رضوی

واحه یی در لحظه
سکوت سرشار از ناگفته هاست...
از سر نوشت تا سرنوشت تنهاییم!

بایگانی
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۶ دی ۰۲، ۰۸:۳۳ - یاقوت ...
    🙃
  • ۲۲ دی ۰۲، ۰۹:۰۷ - یاقوت ...
    😬

آخرین مطالب

۶ مطلب با موضوع «منتخب فرهنگی و ادبی :: منتخب ضرب المثل ها و اصطلاحات» ثبت شده است

کُس خل

این کلمه فحش نیست اصلا و قسمت اولش هیچ ربطی به خانم ها نداره...
زمان قدیم وقتی می خواستن یه خبری رو توی شهر اعلام کنن با یه طبل هایی به اسم کوس مردم رو دور خودشون جمع می کردن و خبر رو می دادن بعد همیشه یه احمق هایی هم بودن که از نظر عقلی مشکل داشتن و الکی می اومدن و این طبل هارو می زدن و مردم رو به اشتباه می انداختن و مردم هم اهمیت نمی
دادن و می گفتن بی خیال کوس خله اس...
از اون روز دیگه جا می اوفته هر احمقی که می بینیم می گیم این کُس خله


حالا میخواهید بدونید ریشه یک واژه به ظاهر رکیک دیگه چیه؟

میدونید واژه کُس شر چه معنی میدهد؟ و از کجا آمده؟
در زمانهای قدیم مردم در زمستان زیر کرسی می نشستند و حرف می زدند و شعر می خواندند و معروف بود به کرسی شعر گویی.
به مرور زمان تبدیل شد به کُس شعر...
جالب بود؟

پاشنه آشیل، دلالت بر ضعفی علی‌رغم سلامت و قدرت عمومی دارد که می‌تواند منجر به زوال شود. گرچه ریشه اساطیری، اشاره بر آسیب‌پذیری فیزیکی دارد اما در استعارات کنونی می‌تواند بر هر خصلتی که منجر به شکست شود تعمیم داده‌شود.

در اساطیر یونانی چنین آمده‌است که پیشگویی شد، آشیل در جنگی بر اثر اصابت تیر مقتول خواهد شد. بنابراین مادرش تتیس مایل نبود که فرزندش کشته شود. او آشیل را به رود ستوکس برد. گفته می‌شد اگر کسی در آن شسته شود دارای قوهٔ آسیب‌ناپذیری خواهد شد. تتیس فرزندش را در آن رود شست. اما چون او فرزندش را از پا گرفته بود تا بدنش را بشوید، پاهای وی آسیب‌پذیر باقی ماند. او در جنگ‌های زیادی جنگید و زنده ماند.

در کتاب ایلیاد اثر هومر نوشته‌ای مبتنی بر مرگ وی نیست. اما روایت مرگ وی در سایر کتب ادبی یونانی دیده می‌شود.

توضیح: تاندون آشیل قوی‌ترین و بلندترین تاندون در پای انسان است که عضلات ساق پا را به استخوان پاشنه پا متصل می‌سازد.

ادا و اطوار درآوردن و اشکال تراشی کردن در انجام دادن کاری

توضیح:

گربه رقصانی کنایه از کارهای بی مغز و مایه و اعمال کودکانه است . یا به تعبیر دیگر درکارها مانع به وجود آوردن ، کاری را به تاخیرانداختن ، تعلل و امروز و فردا کردن در ادای حقی که در تمام موارد با ضرب المثل بالا تشبیه و تمثیل می شود.

اکنون باید دید که رقص گربه یا به اصطلاح دیگر گربه رقصانی با اعمال بی مغز و بی رویه و تاخیر در امور چه ارتباط و بستگی دارد.
در ازمنه قدیم نه عروسک صامت پیدا می شد و نه عروسک ناطق پس بهترین راه چاره برای دختر بچه ها این بود که بچه گربه ملوس و مانوسی را که در غالب خانه ها نگاهداری می شد با همان تکه پارچه ها قنداق کنند یعنی دستها و پاهایش را در درون قنداق قرار دهند تا پنجه نزند و فرار نکند.آنگاه او را در بغل گرفته در گوش او لالایی بخوانند تا به زعم خویش او را بخوابانند . گاهی هم به این حد قناعت نکرده به قول شادروان مستوفی :" دختر بچه ها گربه را قنداق می کردند و سردست گرفته می رقصانیدند که گربه رقصانی کنایه از همین کارهای بی مغز و مایه بچگانه است ."

اتفاقاً گربه را قنداق کردن و رقصانیدن در مازندران ما هم معمول و متداول بود و شاید در بعضی روستاها نیز هنوز معمول و رایج باشد . سابقاً بچه گربه ها به قدری ملوس و مانوس بودند که برای بزرگترها در هنگام فراغت و برای دختر بچه ها در همه حال وسیله سرگرمی و نشاط به شمار می آمدند و کمبودها را از لحاظ تفریح و انبساط خاطر و رفع بیکاری بدان وسیله جبران می کردند . البته بزرگترها با انگشتان دست و دستمال و رشته های تسبیح که غالباً در دست داشتند بچه گربه ها را به بازی می گرفتند و دختر بچه ها از ترس آنکه بچه گربه ها با ناخنهای تیزش پنجه نزند او را قنداق کرده به اصطلاح گربه رقصانی می کردند ولی امروزه نه آن بچه گربه ها را در خانه نگاهداری می کنند و نه برنامه های متنوع رادیو و تلویزیون و دستگاههای ضبط صوت و نوارهای موسیقی مجال چنین تفنن را می دهد .

به هرحال گربه رقصانی از مشغولیات شیرین و لذت بخش دختر بچه ها در ازمنه گذشته بود و این وسیله سرگرمی و نشاط آن چنان مورد توجه و عنایت اطفال قرار داشت که رفته رفته به صورت ضرب المثل درآمده هرکار بی رویه و بچگانه را که نفع و فایدتی برآن متصور نباشد به آن تشبیه و تمثیل کرده اند .

مار قیامت و رستاخیز است. ماری است که در جهنم به سر می برد تا به فرمان خدای تعالی گناهکاران را عذاب دهد.


غاشیه، از نام‌های روز قیامت و به معنای حوادثی است که همه را در برمی‌گیرد. غاشیه، از مصدر "غشاوة" به معنی پوشاندن (فراگیرنده) است.

غاشیه نام هشتاد و هشتمین سوره قرآن نیز می‌باشد. این واژه در آیه نخست سوره غاشیه آمده است: هل أتیک حدیث الغاشیة  (ترجمه: آیا سخن غاشیه به تو رسیده است.) مفسران معتقدند سخن از قیامت در این سوره، سبب شده که یکی از نام‌های قیامت، غاشیه محسوب شود. علت انتخاب این نام برای قیامت نیز به دلیل حوادثی است که همه را در برمی‌گیرد. بعضی گفته‌اند: نامگذاری روز قیامت به غاشیه، به خاطر آتشی است که چهره‌های کفار و مجرمان را می‌پوشاند.

در برخی از روایات، درباره تفسیر و تأویل واژه «غاشیه» آمده است منظور از «هل أتیک حدیث الغاشیة» این است که (در آخر الزمان و پس از قیام امام زمانقائمآنان (دشمنان) را با شمشیر فرا می‌گیرد. در روایتی دیگر از امام صادق(ع)، منظور از «هل أتیک حدیث الغاشیة» کسانی معرفی شده‌اند که دور امام (زمان) را می‌گیرند و نه همراهی‌شان به امام سودی می‌بخشد و نه آنان را بی‌نیاز می‌کند.

در تفسیر أطیب البیان ذیل آیه ۲۱ سوره نبأ و آیه ۳۶ سوره نازعات آمده است که جهنم یک مار غاشیه است که ملائکه عذاب آن را به صحرای محشر می‌آورند. این مار در کمین کافران است و آتش از دهانش شعله می‌زند؛ دهان خویش را باز می‌کند و اهل خود را می‌بلعد. در این کتاب تفسیری، به منبع روایی این مطلب اشاره‌ای نشده است.

ضرب المثل فارسی «از ترس عقرب جراره به مار غاشیه پناه می‌برد» حاکی از این است که گاهی انسان چنان به سختی گرفتار می‌شود که از سختی بزرگ به رنج ساده‌تر پناه می‌برد.


"از ترس عقرب جراره* به مار غاشیه پنا می برد" از کجا باب شد؟

مراد از ضرب المثل بالا که غالبا اهل اطلاع و اصطلاح به کار می بردند این است که آدمی گهگاه به چنان سختی و دشواری گرفتار می شود که رنج و مصیبت سهل و ساده تر از مصیبت اولی را فوزی عظیم می داند.


به قول شادروان امیر قلی امینی:" از ترس بدتر به بد، و از ترس شریر تربه شریر پناه می برد." که در این مورد شاهد مثال زیاد است و خواننده این مقاله نظایر آنرا قطعأ شنیده و یا خود لمس کرده است:
لغت غاشیه اصولا به معنی زین پوش اسب آمده چون از اسب سواری پیاده شوند بر زین اسب می پوشانند . و همچنین به معانی مطیع و فرمانبردار و درد بیماری شکم در لغتنامه ها نقل شده است ولی در عبارت مثلی بالا به استناد آیه شریفه" هل اتیک حدیث الغاشیه" از سوره 88 قرآن مجید، معانی آتش و آتش دوزخ و به عبارت اخری قیامت و رستاخیز از آن افاده می شود و با این تعریف و توصیف چنین نتیجه می گیریم که مراد از مار غاشیه همان مار قیامت و رستاخیز، یعنی ماری است که در جهنم به سر می برد تا به فرمان خدای تعالی گناهکاران را عذاب دهد.
در جهنم یا دوزخ مراتب و در جاتی به تناسب شدت و ضعف جرم گناهکاران در نظر گرفته شده است که آنرا هفت طبقه و بیشتر می دانند، از قبیل: حجیم، جهنم،سقر، سعیر، لظی، هاویه، خطمه، سکران، سجین و بالاخره ویل که چاهی عمیق و بی انتهاست و در قعر جهنم قرار دارد. به روایتی طبقه هفتم را تابوت نامیده اند که در این مورد چنین نقل شده است:
" ... از اوصاف جهنم پس از گرزهای آتشین و شعله های مداوم آذر که معصیت کاران پیوسته در آن می سوزند و پس از خاکستر شدن دوباره زنده می شوند یکی هم مراتب و درجات آن است که به گناهکاران بزرگ اختصاص می یابد. از جمله طبقه هفتمین - تابوت- جای مخربین و بدعتگذاران است." در آن عقربی به نام عقرب جراره و ماری به اسم مار غاشیه می باشد که تا هفتصد سر برای او معلوم کرده اند. اما با این همه ، عقربهای آن چنان الیم باشد که جهنمیان از زحمت آنها پناه به مار می آورند..."


* جراره: 1 - نوعی از عقرب زرد و درشت که دُمش را برزمین می کشد و زهر شدیدی دارد. 2 - کنایه از: زلف معشوق .
معنی: یابوی* وحشی
نوع گویش: تهرانی(لهجه و گویش تهرانی)

* نوعی از اسب بارکش کوچک، اسب پالانی، اسب کم بهاء، اسب لَکَنتی** و زوار در رفته
** عاجز و از کار مانده(مثل اسب لَکَنت)، فرسوده و قُراضه(مثل شمشیر لَکَنت)

معنی: یعنی زوارش در رفته، داغون(داغان*) شده، به فنا رفته

زِرت(فِزرت): رمق = توانایی

قمصور: خراب = تباه = داغان

نوع گویش: تهرانی(لهجه و گویش تهرانی)

معادل ها: تِلنگش در رفته = زِوارش در رفته = فِزرتِش در رفته



*داغان: متلاشی = از هم پاشیده