ویکی رضوی

تجربیات،آموزش ها، دل نوشته ها و ...

ویکی رضوی

تجربیات،آموزش ها، دل نوشته ها و ...

خوش آمدید .... .......... ..... لطفاً در صورت کپی برداری، منبع و آدرس این وبلاگ ذکر شود ..... تمامی پست های زیر شاخه "بهترین ها" همواره آپدیت خواهند شد
فا تولز - ابزار رایگان وبمسترساخت حرفه ای کد متن متحرک
ویکی رضوی

واحه یی در لحظه
سکوت سرشار از ناگفته هاست...
از سر نوشت تا سرنوشت تنهاییم!

بایگانی
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۶ دی ۰۲، ۰۸:۳۳ - یاقوت ...
    🙃
  • ۲۲ دی ۰۲، ۰۹:۰۷ - یاقوت ...
    😬

آخرین مطالب

۷ مطلب با موضوع «ماوراء» ثبت شده است

زن

زنها کیستند؟ و چه می خواهند؟ سئوالاتی که حتی فروید روانکاو و روانشناس شهیر هم نتوانست جواب دهد. زنها موجوداتی بس عجیب هستند. این موضوع را خودشان نیز قبول دارند و بر آن صحه می گذارند. زنها نه به قول سیمون دوبوآر جنس دوم هستند و نه جنس اول! شاید اول و آخر تمام معادلات هستند. معادلاتی که خودشان طرح ریزی می کنند و خودشان هم حل! شاید بهترین آشپزها، بهترین خیاط ها و بهترین آرایشگرها مرد باشند ولی این زنها هستند که بهترین سیاست دانها بوده و مردها فقط بازیگر این سیاستها هستند. آیا زنها توسط نیروهای ماورایی در دورانهای دور تسخیر شده اند؟ آیا زنها از هوش بالاتری برخوردار هستند؟ هر چه هست فروید هم از جواب این سئوالات عاجز بود. در قضیه ی ناشناخته بودن زنها، هورمونها نه یک مقصر بلکه یک بازیچه اند! استفاده از واژه ی هورمون در اعصار گذشته و حال فریبی بیش نبوده که خود زنها نیز باور کرده اند. قبول و باور بر مسئله ی عجیب بودن زنها بایستی تا به حدی جدی تلقی شود که قبل از دیر شدن فکری اساسی برای این موضوع شود! چرا که این موضوع و بحران در صورت عدم حل منجر به یک فاجعه جهان شمول خواهد شد. شاید در نگاه اول این مکتوب افراطی به نظر بیاید ولی اگر تاریخ را مطالعه کنید خواهید دید که نقطه عطف تمامی چرخش ها و تغییرهای اساسی پیرامون زنها بوده است. حداقل قبول دعوی ذهنی در نوع رفتار و کردار زنها می تواند شروعی باشد برای روشن شدن مجهولات تاریخی و چالشی پیرامون این جنس از اشتقاق وجودی. چرا که روند توالی انسان شاید لزوماً نه یک روند تکاملی بلکه یک روند توالدی صرف و در جزئیات شاید فقط تکاملی باشد. روندی که نه تنها بنا به دلایل زیاد یک تکامل نیست بلکه شاید تنازل نیز باشد. تنازلی که بشر را در آستانه ی تحولات عظیم علمی بیش از پیش آماج زوال ذهنی و وجودی کرده است. شایده ساده ترین مثل این شروع برای پایان، پاندمی کووید19 باشد. پاندمی که ثابت کرد انسان نه تنها هوشمند و تکامل یافته نیستند بلکه در جزئی ترین سازمان های اجتماعی هم دچار مشکل هستند.

دورآگاهی یا تله‌پاتی (از عبارات یونانی τῆλε، تله به معنی "دور"، و πάθος، پاتوس یا -پاتیا به معنی "احساس، ادراک، رنجوری، تجربه، احساس شدید عشق یا شهوت یا خشم یا غیره")، انتقال ادعایی اطلاعات از یک شخص به شخصی دیگر است، بدون استفاده از کانال‌های حسی یا فعل و انفعال فیزیکی.

آزمایش‌های دورآگاهی به‌طور تاریخی به علت نبود کنترل‌های مناسب و فقدان تکرارپذیری مورد انتقاد قرار گرفته‌اند. هیچ مدرک قانع‌کننده‌ای مبنی بر وجود دورآگاهی وجود ندارد، و این موضوع به‌طور عام توسط جامعه علمی به عنوان شبه‌علم در نظر گرفته می‌شود.

  • فراروان شناسی دو شاخه اصلی دارد، که هر دوی آن‌ها نسبت به تقسیمات حواس و ماشین اعمال بدنی آشنای روانشناسی هستند، آن‌ها به دو دستهٔ ادراک فراحسی و حرکت روانی تقسیم می‌شوند که تله‌پاتی جز دستهٔ ادراک فراحسی است.
  • دورآگاهی یا تله‌پاتی ادراک حسی و فراحسی فعالیت روحی فردی دیگر است. این کلمه که از دو لفظ یونانی مشتق شده یکی تله Tele به معنی دور و دیگری پاتوس Pathos به معنی احساس می‌باشد البته شایان ذکر است گاهی به آن تله که در واقع احساس از دور معنی می‌دهد این پدیده شامل دو بخش می‌شود. یکی انتقال فکر و احساس به قصد اشخاص دیگر و دیگری دریافت افکار و احساس دیگران که آن را فرایابی می‌نامند. دورآگاهی، به زبان ساده قدرت و استعداد مخابره پیام یا تصویری یا هر گونه اطلاعات از ذهن به ذهن فرد دیگر، بدون استفاده از وسایل حسی مانند سخن گفتن و مشاهده علائم یا حرکات است؛ این کار با استفاده از ارتباط روح (کالبد اثیری) انجام می‌گیرد. دورآگاهی یا تله‌پاتی به‌طور دقیق در لغت به معنی انتقال و ارتباط فکر از راه دور است.
  • یکی از آخرین تعبیرهایی که برای دورآگاهی شده چنین است:

هرگاه فردی به اطلاعاتی دسترسی داشته باشد که در دسترس دیگری نباشد، و آنگاه تحت شرایط معین و با مسدود کردن دقیق کانال‌های شناخته شده حسی، نفر دوم بتواند به چنان میزانی از این اطلاعات دست یابد که نتواند ناشی از حدس زدن باشد.

  • گاهی نیز به آن دورآگاهی ذهنی (به انگلیسیMental telepathy) گفته می‌شود. در واقعه تله‌پاتی یک نیروی نهفته در وجود یا قدرت ذهن انسان می‌باشد که به کمک برخی اعمال مانند ریاضت‌های متفاوت که باعث می‌شود این نیرو خود را نمایان کند.
  • آزمایش‌های دورآگاهی در طول تاریخ همواره به دلیل نداشتن کامل اختیار و قابلیت تکرار، مورد انتقاد قرار گرفته‌اند. هیچ مدرک تاریخی مبنی بر وجود دورآگاهی موجود نیست و جامعهٔ علمی به‌طور کلی این مقوله را حیطهٔ شبه‌علم دانسته‌اند.

کلمه تله پاتی
کلمه «تله‌پاتی» نخستین بار توسط فردریک مایرز (F.W.H.Myers) یکی از پایه گذاران انجمن تحقیقات روانی انگلستان به کار گرفته شده‌است؛ ولی این عقیده خیلی هم تازه نبود، آغاز آن از دیر زمانی قبل از این تاریخ بود. قبلاً بسیاری سعی کرده‌اند که تخیلاتی را که در لحظه مرگ پیش می‌آید و واقعی پنداشته می‌شود به نحوی در این زمینه توضیح دهند، که موجب ارائه نظریاتی در سال ۱۸۸۲ و جمع‌آوری شواهدی شد که در پی این تحقیقات این شواهد به مرور ناپیداتر گشت چون این موضوع هرگز نتوانست خود را از تأثیرات یهود و مسیحیت آزاد کند.
در آزمایش‌های که در این باره انجام می‌گیرد، معمولاً کیفت کار بدین صورت است که نزدِ یکی از دو نفری که از قدرت تله‌پاتی یا دور آگاهی برخوردارند، به عنوان فرستنده کارت‌هایی به دلخواه و متنوع چیده می‌شود و شخص دیگر به عنوان گیرنده، که ممکن است در شهر و حتی کشور دیگری باشد، از نحوه چیدن کارت‌ها خبر می‌دهد. در مواردی، خبرها به قدری دقیق است که احتمال اتفاقی بودن صحت آن‌ها کاملاً منتفی است و فاصله میان ان دو به قدری زیاد است که احتمال تماس فیزیکی و دخالت جسم در این امر وجود ندارد.[۶]

تقسیم بندی

دیدگاه‌های مختلف، دورآگاهی را به دسته‌های مختلفی تقسیم کرده‌اند. یکی از این تقسیم‌بندی‌ها این‌گونه‌است:

  1. تله‌پاتی بزرگ، یا تله‌پاتی غیرعمد یا خود به خود
  2. تله‌پاتی کوچک یا تله‌پاتی عمدی یا ایجاد شده
  3. انواع طبقه‌بندی نشده تله‌پاتی
استقبال علمی
چندین گونه آزمایش برای نشان دادن دورآگاهی انجام شده‌است، اما هیچ مدرک علمی‌ای مبنی بر وجود این قدرت موجود نیست.

مابعدالطبیعه یا متافیزیک یا متاگیتیک شاخه‌ای از فلسفه است که به پژوهش دربارهٔ چیستی و کُنه وجود، زندگی و جهان به عنوان یک کل می‌پردازد. متافیزیک را ریشهٔ فلسفه می‌دانند؛ بدین معنا که فیلسوفان نخستین عمدتاً به این حوزه از فلسفه می‌پرداخته‌اند. در فلسفهٔ معاصر، به مباحث مابعدالطبیعی با شَکّاکیت بسیار نگریسته‌اند. تلفظ صحیح مابعدالطبیعه، مابَعدالطبیعه است و تلفظ مابُعدالطبیعه اشتباه است.

مسئله کهن مابعدالطبیه

مسائلی را که در این شاخهٔ فلسفه مطرح اند، می‌توان به سه دستهٔ اصلی تقسیم کرد:

  • مسائلی که در باب چیستی خدا و هستی هستند؛ همچون وجود و عدم وجود خدا
  • مسائلی که در باب چیستی انسان هستند؛ همچون جبر و اختیار
  • مسائلی که در باب چیستی جهان هستند؛ همچون ثبات و تغییر، و ذهن و ماده
اعتبار مابعدالطبیه
یکی از نکات مهمُی که بعضاً مورد غفلت قرار می‌گیرد، مسئلهٔ اعتبار مابعدالطبیعه است؛ یعنی بود و نبودش محل بحث و گفتگوی فیلسوفان است. بر این اساس می‌توان فیلسوفان را به دو دسته مابعدالطبیعی مثبت و مابعدالطبیعی انتقادی تقسیم کرد.

مابعدالطبیعهٔ مثبت، نظام‌های مابعدالطبیعی

از دیرباز، فیلسوفان مابعدالطبیعی مثبت کوشیده‌اند با طرح نظام‌هایی مابعدالطبیعی، به ترسیم تصویری ذهنی کلی از جهان بپردازند.

مابعدالطبیعهٔ انتقادی

باید گفت متافیزیک یا مابعدالطبیعهٔ برای استناد دو چیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. در معنای نخست، متافیزیک به طبیعت بنیادین واقعیت و متعاقباً اصول بنیادینی که می‌توانند پایه‌ای برای طبیعت آن واقعیت به‌شمار آیند، می‌پردازد. دومین مفهوم متافیزیک، معنایی است که ایمانوئل کانت برای آن قائل است که عبارت است از اکتشاف آن چیزی که شرایط ضروری برای برخورداری ما از هر گونه تجربه در حالت کلی را فراهم می‌آورد. در فلسفهٔ معاصر، خصوصاً پس از فلسفهٔ انتقادی ایمانوئل کانت، به مباحث مابعدالطبیعی با شکٌاکیت بسیار نگریسته‌اند. فیلسوفان مابعدالطبیعه انتقادی، به مرز محدودیت‌های تفکٌر مابعدالطبیعی توجه می‌کنند. می‌توان یکی از مشهورترین استدلال‌هایی را که گزاره‌های مابعدالطبیعی را بی معنا می‌داند، این گونه خلاصه کرد که تنها گزاره‌های تجربی و گزاره‌های تحلیلی معنا دارند؛ اما گزاره‌های مابعدالطبیعی نه تجربی هستند، نه تحلیلی، پس بی معنایند. گزاره‌های تجربی، گزاره‌هایی هستند که با مشاهده و آزمایش قابل ابطال باشند؛ و گزاره‌های تحلیلی، گزاره‌هایی هستند که نقیضشان با خودشان متناقض باشد.

فیلسوفان و دانشمندان مشهور منتقد متافیزیک

از فیلسوفان انگلیسی: دیوید هیوم، برتراند راسل، جان استوارت میل، جرج اسمیت، جرج ادوارد مور، پل دیراک، استیون هاوکینگ، فرانسیس کریک، جولیان هاکسلی

از فیلسوفان آلمان: کارل مارکس، فردریش انگلس، لودویگ فویرباخ ،ایمانوئل کانت ،آلبرت اینشتین ،آرتور شوپنهاوئر، مارتین هایدگر، زیگموند فروید، فریدریش نیچه، ارنست مایر

از فیلسوفان فرانسوی:ژان ژاک روسو، ژان پل سارتر، امیل دورکیم، آگوست کنت، میشل فوکو، پیر سیمون لاپلاس

از فیلسوفان سایر ملل:نوآم چامسکی، ادموند هوسرل، لودویگ ویتگنشتاین، ویلیام جیمز، توماس کوهن، ماری کوری ،انریکو فرمی، میخائیل باکونین، جان سرل ،ولادیمیر لنین، ایوان پاولف، ریچارد فاینمن، جیمز واتسون

ماه کامل

بتازگی کنفرانسی با عنوان تلاش برای رسیدن به اجماع درباره نحوه شکل‌گیری ماه برگزار شد. کلودیا هاموند به بررسی این موضوع پرداخته که آیا علم می تواند گوشه هایی از این اسطوره باستانی را برای ما روشن کند یا خیر؟


بیشتر ما در افسانه ها شنیده ایم که ماه کامل باعث تغییر ماهیت انسان های گرگ نما و خون آشام ها می شود. اعتقاد به قدرت ماه در تبدیل کردن انسان به موجودی خشن و ایجاد جنون در او؛ ریشه در باورهای باستانی داشته و بسیار در میان مردم گسترده است. چنانچه شما با افسران پلیس یا کارکنان بخش اورژانس بیمارستان صحبت کنید، می بینید که برخی از آنها اصرار دارند در زمانی که ماه کامل است تصادفات، وقایع خشونت بار و پذیرش افراد روانی بیشتر می شود. قدرت ماه در تاثیر گذاشتن بر رفتار ما بدون شک ایده ای است که از جذابیت و گیرایی خاصی در میان عموم برخوردار است. ورای قصه های عامیانه و شواهد حکایت شده؛ این ایده موضوع صدها مطالعه ای بوده که تاکنون انجام شده است.


در همین تابستان گذشته بود که تحقیقات جدید نشان داد مردمی که یک شب و زمانی که ماه کامل است در آزمایشگاه می خوابند حتی با وجودی که ماه و نور بیشتری را که تولید می کند، نمی بینند، اما باز هم میزان خواب آنها ۱۵ درصد نسبت به حالت عادی افت دارد. به علاوه به طور متوسط زمان به خواب رفتن آنها نسبت به شب های دیگر پنج دقیقه بیشتر به طول می انجامد. گرچه این مطالعه فقط با ۳۳ نفر انجام شد و حتی نویسندگان و پژوهشگران با احتیاط درباره آنچه استنباط کرده بودند، صحبت کردند؛ اما تبلیغات بسیاری روی آن انجام شد. یک راه برای اطمینان از این که یافته ها بر پایه داده های آماری قوی بنا شده است ترکیب نتایج حاصل از بخش های متعدد مطالعه در یک تحلیل جامع تر است.

جیمز راتون و ایوان کلی آمریکایی از این رویکرد در سال ۱۹۸۵ استفاده کرده و یافته های ناشی از ۳۷ تحقیق درباره اثرات چرخه قمری را ترکیب کردند. آنها نتیجه گرفتند که ماه کامل ارتباطی به میزان قتل، تصادفات، خودکشی، جنایت و روان پریشی افراد ندارد. هنگامی که آنها مطالعات انفرادی را که ارتباطی بین این دو موضوع پیدا کرده بود، بررسی کردند دریافتند که زمانی که ماه کامل در آخر هفته یا تعطیلات پدیدار می شود، خود به خود شاهد اتفاقات بیشتری می شویم. به ازای هر مطالعه انجام شده که مشکلات بیشتری را در زمان ماه کامل نشان می داد، مطالعاتی وجود داشت که ارتباط ماه کامل با مشکلات را رد می کرد. راتون و کلی دریافتند که اگر شما سعی کنید از این آمار برای پیش بینی رفتار مردم استفاده کنید قدرت ارتباط بین دو موضوع بسیار ضعیف است. آگاهی از حالت های مختلف ماه در ایام هفته تنها باعث می شد پیش بینی ها حدود یک درصد دقیق تر و بهتر باشد. از آن زمان به بعد دوباره مطالعات بیشتری با نتایج مختلفی انجام شد. بررسی ۲۰ مطالعه انجام شده در سال ۱۹۹۲ روی ارتباط بین حالت ماه و تعداد افرادی که در این حالت ها در فکر خودکشی بودند، هیچ گونه ارتباط معناداری را بین این دو نشان نمی داد.

درباره برخی پژوهشگران که باور داشتند ارتباط معناداری را یافته اند، عنوان کردند برخی عوامل در این مطالعات تاکنون به حساب نیامده و آن تغییر ارتباط روزهای هفته و موضوع جنون است که این نظریه هم با شکست مواجه شد. یکی از مشکلات استدلال در این زمینه آن بود که مجلات و نشریات به احتمال زیاد برای کسب درآمد بیشتر، مطالعاتی را برای انتشار و درج در صفحاتشان می پذیرفتند که اثر ماه کامل روی رفتار را تائید می کرد و مطالعاتی را که این اثر را رد می کرد، منتشر نمی کردند، بنابراین کسی به درستی نمی داند که چه تعداد مطالعه که هر گونه ارتباطی بین این دو موضوع را رد می کند انجام شده و احتمالا اکنون چنین مطالعاتی در بایگانی خبرگزاری ها خاک می خورد. حالا این پرسش وجود دارد که چگونه ماه می تواند بر رفتار ما تاثیر بگذارد؟یک نظریه این است که همچنان که ماه بر جزر و مد آب تاثیر می گذارد، روی آب موجود در بدن انسان هم تاثیر می گذارد، اما ماه کوچک تر از زمین است. بنابراین کشش گرانشی آن نسبتا ضعیف است. آنچه قابل توجه می باشد این است که صرف نظر از این که ماه کامل بوده یا ماه جدید است، میزان نیروی وارد شده بر بدن ما به یک اندازه است.

البته برخی دیگر پیشنهاد کرده اند که نور ماه کامل است که بر مردم تاثیر می گذارد نه کشش گرانشی آن. اینجا هم باید گفت که میزان روشنایی ماه کامل فقط به اندازه یک چهارم نور شمع است. زمانی که پزشکان در درمانگاه برادفورد در شمال انگلستان پرونده های پزشکی دو سال را مورد بررسی قرار دادند، متوجه شدند تعداد بیمارانی که هنگام ماه کامل بر اثر گاز گرفتن سگ، گربه، موش و اسب به درمانگاه مراجعه کرده اند، دو برابر تعداد نفراتی است که بر اثر گازگرفتگی همان حیوانات هنگام ماه نو مراجعه داشته اند. چرا؟ ما دلیل آن را نمی دانیم. آیا این گازگرفتن ها در شب اتفاق افتاده است. پیش از این پیشنهاد شده بود که ماه کامل به صورت مستقیم روی رفتار حیوانات تاثیرگذار نیست، اما روی انگل هایی که از آنها تغذیه می کنند، تاثیرگذار است.

با این حال در همان نشریه که نتایج بررسی پزشکان برادفورد را منتشر کرده بود، تحقیقی از میزان مراجعه بیمارانی که دچار گازگرفتگی سگ ها در استرالیا شده بودند، چاپ شده بود و بررسی طی یک سال نشان می داد که تفاوتی میان مراجعه بیماران در زمان های ماه کامل و بقیه روزها در طول یکسال وجود نداشته است. بنابراین اگر شواهد موجود برای تائید هر گونه رابطه میان ماه کامل و رفتار خشونت آمیز اینقدر ضعیف است، چرا بسیاری از افراد معتقدند که چنین پدیده طبیعی وجود دارد. شاید دلیل آن تائید تعصبات و اعتقادات مردم باشد جایی که آنها به احتمال زیاد اطلاعاتی را که متناسب با اعتقادات آنهاست، راحت تر به خاطر سپرده و قبول می کنند.

پلیس یا کارمندان بیمارستان در یک شب مهتابی متوجه ماه کامل می شوند. سپس به دنبال ارتباطی میان این موضوع و شلوغی کار آن شب هستند و البته زمانی که ماه هلالی است احتمالا آنها کمتر به آن توجه کرده یا دنبال ایجاد هر گونه ارتباطی هستند. استدلال برخی این است که ماه کامل روی برخی افراد تاثیر گذاشته و به همین دلیل عجیب نیست که برخی مطالعات عمومی در این زمینه و یافتن ارتباطی بین این دو شکست خورده است. آنها می گویند روی افرادی باید مطالعه کرد که خودشان ادعا می کنند ماه کامل روی آنها تاثیرگذار است. یک پیشنهاد جالب برای رد چنین عقیده ای این است که اگر چنین بود پس افراد بی خانمان باید بیشتر مستعد ابتلا به جنون و حملات عصبی ناگهانی باشند یا از اختلالات خواب رنج ببرند؛ چراکه آنها بیش از هر فرد دیگری در معرض نور ماه کامل قرار می گیرند. در پایان، این پرسش همچنان باقی است که آیا ماه کامل واقعا بر نیمه وحشی خلق و خوی انسان تاثیر گذار است؟

seance

جلسه احضار روح در انگلستان در سال ۱۸۷۲


احضار روح به تلاش برای ارتباط با روح مردگان گفته می‌شود. دربارهٔ درستی و نادرستی و امکان‌پذیری احضار روح نظرات متفاوتی وجود دارد. روانشناس معروف یونگ بیش از دو سال در جلسات احضار روح شرکت می‌کرد که این جلسات موضوع آماده‌ای برای تحقیقات او بود و موضوع پایان‌نامه دکتری یونگ در سال ۱۹۰۲ شد.

به فردی که می‌تواند به هر وسیله با ارواح ارتباط برقرار کند مدیوم گفته می‌شود.

ویجا

ویجا یا تخته احضار روح تخته یا کاغذی است که روی آن حروف الفبا نوشته شده و بعضی‌ها مدعی اند از طریق آن با ارواح صحبت و آن‌ها را احضار می‌کنند. بعضی‌ها معتقدند «وی‌یا» واقعاً می‌تواند روح را به محل موردنظر بکشاند و انسان به واقع قادر است با ارواح ارتباط برقرار کند و حتی از آن‌ها اطلاعات بگیرد. «وی‌یا» از دو واژه «وی» که به زبان فرانسه به معنای «بله» است و «یا» که در زبان آلمانی به همین معناست، گرفته شده‌است. وجه تسمیه این وسیله این است که روح اغلب با اشاره به واژه «بله» یا «خیر» که روی تخته نوشته شده، به احضارکننده پاسخ می‌دهد. نظریه‌ها دربارهٔ تخته وی‌یا متفاوت است. برخی می‌گویند این وسیله بی‌نهایت خطرناک است و می‌تواند مدخلی برای ورود ارواح خبیث و ماندگار شدن آن‌ها در خانه ما شود. دسته دیگر از مردم معتقدند «وی‌یا» تنها زمانی خطرناک می‌شود که افراد بی‌تجربه و بی‌اطلاع با آن به احضار روح بپردازند و مدیوم‌های مجرب می‌توانند از این وسیله استفاده‌های خوبی ببرند و بالاخره دسته سوم می‌گویند وی‌یا هیچ خطری ندارد و ضرری نیز به کسی نمی‌رساند.

Anne liese Michel


آنه‌لیز میشل(Anneliese Michel)(زاده ۲۱ سپتامبر ۱۹۵۲ - درگذشته ۱ ژوئیه ۱۹۷۶) زن آلمانی بود، که تحت نظر جن‌گیری کشیش‌های کلیسای کاتولیک در سال ۱۹۷۵ میلادی قرار داشت؛ که سال بعدش به دلیل عدم مراقبت‌های پزشکی درگذشت.


اوایل زندگی

میشل، متولد ۲۱ سپتامبر ۱۹۵۲ در لایبلفینگ، آلمان غربی از خانواده‌ای کاتولیک مذهب بود. وی سه خواهر دیگر داشت. او عمیقاً مذهبی بود و ۲ بار در هفته به کلیسا می‌رفت. میشل هنگامی که ۱۶ سال داشت، دچار تشنج شد که صرع تشخیص داده شد. در سال ۱۹۷۳ وارد دانشگاه وورتسبورگ شد.

Anne liese Michel


جن‌گیری و مرگ

یکی از کشیشان به نام ارنست آلت پس از دیدن آنه‌لیز میشل، اعلام کرد که او مثل یک بیمار مبتلا به صرع به نظر نمی‌آید و گویا توسط شیطانی تسخیر شده‌است. کشیش از اسقف محلی اجازه جن‌گیری کرد که موافقت شد. میشل در طی نامه‌ای در سال ۱۹۷۵ از ارنست آلت درخواست دعا برای بهبودی بیماری‌اش کرده بود. خانواده میشل نیز درمان‌های پزشکی را متوقف کرده و تنها به جن‌گیری تکیه کردند. در نهایت میشل در تاریخ ۱ ژوئیه ۱۹۷۶ درگذشت. کالبدگشایی علت مرگ وی را سوء تغذیه، دهیدراسیون(کم‌آبی) اعلام کرد. میشل همچنین در زمان مرگ از شکستگی زانو و بیماری سینه پهلو نیز رج می‌برد. او به دلیل مراسم جن‌گیری، یکسال را به‌طور نیمه گرسنه گذرانده بود و وزنش به ۳۰ کیلوگرم رسیده بود.

Anne liese Michel


تعقیب قانونی

در سال ۱۹۷۶، دادستانی دستور دستگیری پدر و مادر آنه‌لیز میشل و همچنین کشیشان ارنست آلت و آرنولد رنز را به دلیل قتل از روی بی‌احتیاطی و غفلت داد. در جریان پرونده، نبش قبر صورت گرفت و نوارهای ضبط شده‌ای کشف شد که نشان می‌داد، شرایط سخت جن‌گیری ۱۱ ماه طول کشیده که در نهایت این شرایط باعث مرگ آنه‌لیز شده‌ است. در نهایت افراد تبرئه شدند.

اقتباس

۳ فیلم با اقتباس از زندگی آنه‌لیز میشل با نام‌های جن‌گیری امیلی رز، مرثیه، آنه‌لیز نوار جن‌گیری ساخته شده‌است.

در سال ۲۰۱۳ در خانهٔ قدیمی محل زندگی آنه‌لیز میشل آتش‌سوزی رخ داد؛ که پلیس آن را یک آتش‌سوزی معمولی دانست اما مردم محلی آتش‌سوزی را به آنه‌لیز میشل ربط داده‌اند.

Necronomicon

کتاب نکرونومیکون، رستاخیزمردگان‌ و یا کتاب دیوانه‌ کننده‌ القابی‌ است‌ که‌ روی‌ این کتاب نهاده اند. نام دیگرش اما الضعیف است. نویسنده اصلی این کتاب فردی بدوی اهل شام به نام عبدل ال حضرت در سال ۶۹۹ نوشته شده، او قبل از نوشتن کتاب هشت سال در بیابان های ممنوعه بود. بعد از آنکه کتاب توسط ال حضرت به پایان رسید، بدن تکه تکه شده اش پیدا شد؛ دلیل و نحوه قتل نامعلوم بود. البته می گویند این نوشته ها توسط شیطان به او تلقین شده بود.

کتاب اصلی رستاخیز مردگان سوزانده شد

کتاب اصلی(نمونه دیگری از این کتاب توسط اچ پی لاو کرفت نوشته و در ژانر وحشت روانه بازار شد) شامل 8 جلد است. و در ارتباط با آینده بشریت پیشگویی هایی در آن گنجانده شده است. بنا به ادعایی تعدادی از پیشگویی‌های نوستر آداموس برگرفته از این کتاب است. مدرکی از سال ۱۴۸۷ توسط راهب وارمیوس (olaus wormius) بر جای مانده است. او طبق این نوشته به کتاب بسیار خطرناکی اشاره میکند. این کتاب مرموز خواننده را به شدت تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. وارمیوس در یکی دیگر از نوشته هایش می‌گوید: وقتی ترجمه کتاب به دستم رسید مقداری از آن را مطالعه کردم و بلافاصله آنرا در آتش سوزاندم. چون حقایقی در آن فاش میشود که هنوز هیچکس برایش آماده نیست. به زمان بسیار زیادی برای درکش محتاجیم! اما ترجمه ای که راهب واریوس ادعا میکرد در آتش سوزانده است. سال ۱۵۸۶ در پراگ یکبار دیگر پیدا شد، اما در دستان فردی که همه او را به عنوان جادوگر میشناختند. دکتر جان دی و دستیارش ادوارد کلی، بنا به شایعه‌ها این دو بعد از پیدا کردن این کتاب سعی در زنده کردن مردگان کردند. کتاب سپس بوسیله فردی کلکسیونر به نام الیاس اشمول به کتابخانه بودلین آکسفورد هدیه داده شد. از این کتاب دو نسخه دیگر در کتابخانه‌های موزه بریتانیا و واتیکان موجود است. نسخه کتاب نکرونومیکون کتابخانه بودلین در سال ۱۹۳۴ ناپدید شد. البته این موضوع هم باید در نظر گرفت که کتاب رستاخیز مردگان از تعداد صفحات کمی برخوردار است و تعجبی ندارد که در یک شب نوشته شده باشد.

کتاب رستاخیز مردگان در موزه

نسخه موجود در موزه بریتانیا است و در سال ۱۹۴۰ از فهرست خارج و به انبار منتقل شد. سپس همراه جواهرات سلطنتی خانواده پادشاهی در گالر قلعه حفاظت شده قرار گرفت. آنچه این کتاب را خطر ناک جلوه میدهد تنها بخش دیوانه کننده آن یعنی بخش صدمات فیزیکیش نیست. بلکه حقایق نوشته شده در کتاب آنقدر بی پرده و بی رحمانه است که باعث فروریختن تمامی باورها و ذهنیت فرد در ارتباط با زندگی میشود. و تنها برای انسانی که کتاب را مطالعه میکند تاریکی و یک هیچ بزرگ به ارمغان می‌آورد، یعنی اگر فرد از خواندن این کتاب به مرز جنون نرسد مجبور است در بی هدفی و تاریکی مطلق زندگی کند!