ویکی رضوی

تجربیات،آموزش ها، دل نوشته ها و ...

ویکی رضوی

تجربیات،آموزش ها، دل نوشته ها و ...

خوش آمدید .... .......... ..... لطفاً در صورت کپی برداری، منبع و آدرس این وبلاگ ذکر شود ..... تمامی پست های زیر شاخه "بهترین ها" همواره آپدیت خواهند شد
فا تولز - ابزار رایگان وبمسترساخت حرفه ای کد متن متحرک
ویکی رضوی

واحه یی در لحظه
سکوت سرشار از ناگفته هاست...
از سر نوشت تا سرنوشت تنهاییم!

بایگانی
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۶ دی ۰۲، ۰۸:۳۳ - یاقوت ...
    🙃
  • ۲۲ دی ۰۲، ۰۹:۰۷ - یاقوت ...
    😬

آخرین مطالب

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی» ثبت شده است

دیگه حوصله ای نیست

اصلا نیست

واقعا اینسری دیگه حوصله ای نیست

سکوت

اشک و آه

همه برای ما

و هیچ برای ما

دیگه مهربونی نیست

گل هم نیست

خنده نیست

حس زندگی نیست

و دیگر حس نوشتن هم نیست

ننوشته ها را بخوان تو...

گاهی تنهایی

هیچ چیزی اثر نمیکند

مگر تنهایی، مگر سکوت

و شاید مرگ

برای من از زندگی نگو

من سالهاست که زندگی میکنم تنهایی را

برای من از سکوت بگو

سکوتی بی انتها

برای من از آزادی بگو

آزادی ابدی

آری، میخواهم آزادی را زندگی کنم

می خواهم از سکوت به خود بگویم

و تو آن سکوت بی انتهایی

و دیگر هیچ وقت سخن نخواهی گفت

و تو خود منی

و من خاموشم

امسال هم داره تموم میشه و هیچی نفهمیدیم از زندگی. مثل سالهای قبل! شِت angry

لعنت به این زندگی که مهمترین مشغولیت ذهنیت باید این باشه که چطور رمز پویای کارتهات رو فعال کنی crying

بعدشم وقتی میری دنبال فعال کردن به شِت بودن زندگیت پی میبری cool

بعد وقتی در امتداد مزخرف و پوچ فعال سازی حرکت کردی و تموم شد با خشنودی تمام انگار که قله های افتخار رو فتح کرده باشی سینت رو میدی جلو و... بعد تازه میفهمی کلی یوزر و پس باید حفظ کنی laugh اصل سکورتی هم میگه رمزهات نباید یکی باشه و نباید جایی اونها رو بنویسی. از اَپ های مدیریت پسورد هم نمیشه استفاده کرد چون اعتمادی بهشون نیس devil و بعد از مدتی مخت می...زه و هنگ میکنی و یادت میره یا اشتباه میکنی تو وارد کردن رمزهات و حتی یوزرهات laugh

 

بشکفد لاله ی رنگین مراد
غنچه ی سرخ فروبسته ی دل باز شود  
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که به سر آمده آغاز شود
روزگار دگری هست و بهاران دگر
شاد بودن هنر است,شادکردن هنری والاتر   
لیک هرگز نپسندیم به خویش 
که چویک شکلک بی جان شب وروز 
بی خبر از همه , خندان باشیم
بی غمی درد بزرگی ست که دور ازما باد
زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست 
هر کسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود
صحنه دیرنده به جاست 
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
 
*************
 
 مرا بسوزانید
    
    و خاکسترم را
    
    بر آب های رهای دریا بر افشانید
    
    نه در برکه
    
    نه در رود
    
    که خسته شدم از کرانه های سنگواره
    
    و از مرزهای مسدود

هیچ وقت باطن زندگی خودت رو با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکن...

و هر روز یک قدم به مرگ نزدیکتر...

جبر محض زندگی!

همه جبر... تولد، زندگی و مرگ!

و اما اختیار...