ویکی رضوی

تجربیات،آموزش ها، دل نوشته ها و ...

ویکی رضوی

تجربیات،آموزش ها، دل نوشته ها و ...

خوش آمدید .... .......... ..... لطفاً در صورت کپی برداری، منبع و آدرس این وبلاگ ذکر شود ..... تمامی پست های زیر شاخه "بهترین ها" همواره آپدیت خواهند شد
فا تولز - ابزار رایگان وبمسترساخت حرفه ای کد متن متحرک
ویکی رضوی

واحه یی در لحظه
سکوت سرشار از ناگفته هاست...
از سر نوشت تا سرنوشت تنهاییم!

بایگانی
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۶ دی ۰۲، ۰۸:۳۳ - یاقوت ...
    🙃
  • ۲۲ دی ۰۲، ۰۹:۰۷ - یاقوت ...
    😬

آخرین مطالب

۱۲ مطلب در مهر ۱۴۰۲ ثبت شده است

برای نصب ویندوز توسط فلش بایستی از این نرم افزار استفاده کنیم.

برای این کار نیاز به نرم افزار Rufus می باشد.

در ابتدا آخرین نسخه این نرم افزار را دانلود کنید.

بعد از اجرا خود نرم افزار فلش و خیلی از تنظیمات را شناسایی می کند.

فقط در select باید فایل tiny در پوشه iso را انتخاب کنید.

نهایتا start را بزنید.

نکته: سعی کنید از فلش USB3 سالم که حداقل 16 گیگ حافظه داشته باشد اشتفاده کنید.

آمد اما در نگاهش آن نوازش‌ها نبود

چشمِ خواب آلوده‌اش را مستی رویا نبود

 

نقش عشق و آرزو از چهرۀ دل شسته بود

عکس شیدایی در آن آیینۀ سیما نبود

 

لب همان لب بود، اما بوسه‌اش گرمی نداشت

دل همان دل بود، اما مست و بی‌پروا نبود

 

در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت

گرچه روزی همنشین جز با من رسوا نبود

 

در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود

برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود

 

دیدم آن چشم درخشان را ولی در این صدف

گوهر اشکی که من می‌خواستم پیدا نبود

 

بر لب لرزان من فریاد دل خاموش شد

آخر آن تنها امیدِ جانِ من، تنها نبود

 

جز من و او دیگری هم بود اما ای دریغ!

آگه از درد دلم زان عشق جان‌فرسا نبود

 

ای نداده خوشه‌ای زان خرمن زیبایی‌ام!

تا نبودی در کنارم زندگی زیبا نبود

در طول هزاران سال انسان های مختلف پس از هوشمندی احساس نیاز به یک پناه و امید پیدا کردند. و بخاطر همین بسته به زمان و نیاز اشون متوسل به مسائل و چیزهای مختلفی شدند. شروع به ابداع و اختراع اوهامات کردند و عده ای نیز از این موضوع در مسیر اخاذی و شیادی استفاده کردند. هر چقدر انسان هوشمندتر شد و جلوتر آمد نه تنها این موضوعات کم رنگ نشده بلکه پر رنگ تر هم شدند.

اسمگذاری های مختلف بر روی موضوعات ورائی و ماورائی و سرگرم کردن انسانها بدان در طول صدها و هزاران سال وجود داشته است. هر چه زمان به جلو رفت پیچیدگی این موضوعات بیشتر شد و انسانهایی هم با تشدید این مسائل در جهت سواستفاده برآمده و تا توانستند ظلم و جنایت کردند.

صحبت در این مورد بسیار است و در این مجال و مقال نمیگنجد. لذا کلام را خلاصه میکنم و خبر بد اینکه تا انسان زنده است این مسائل و تخیلات موهوم هم هست.

به محض اینکه "درد" به شما درسشو بده، از بین میره...

در روزهای اخیر شاهد توحش متقابل غزغز و همسایه اش بودیم. هیچ فرقی نمیکنه توحش با چه مدلی باشه. کشتن انسانهای بی گناه به هر اسمی محکومه. حیف این همه امکانات که در بدن برخی هست. یکی مثل استیوهاوکینگ میشه یکی مثل این عنترها...

من عاشقی از کمال تو آموزم

بیت و غزل از جمال تو آموزم

در پردهٔ دل خیال تو رقص کند

من رقص خوش از خیال تو آموزم

امروز از حدود 7 ساعت قبل حملات چند جانبه به سمت مرزهای فلسطین با اسرائیل شروع شده است. خبرها حاکی از کشته شدن حدود 15 اسرائیلی و اسیر شدن حدود 30 نفر است. چند روستا و پاسگاه هم به دست فلسطینی ها افتاده است. حماس مسئولیت این یورش را بر عهده گرفته است. حدود 3 هزار راکت هم پرتاب شده است. در بین کشته ها و اسراء افراد غیر نظامی هم وجود دارند. این حجم از حمله و تلفات و نیز اسراء به جرات در 70 سال گذشته بی سابقه می باشد. در فضای مجازی مواردی از صحنه هایی دست به دست می شود که در آن نیروهای حماس و مردم با نشان دادن جنازه کشته شده های اسرائیلی خوشحالی می کنند. آیا باید منتظر جنگ همه جانبه و طولانی مدت در مناطق دو کشور باشیم؟ آیا ممکن است این جنگ به کشورهای دیگر هم وارد شود؟

دکان داران زیادی در دنیا وجود دارند. از دکان داران عقیده و دین تا دکان داران علم و غیره. می توان از هر چیزی در جهت بد و مزخرف استفاده کرد. چه چیزهای خوب چه چیزهای بد. انسان خردمند اگر باشد باید تفکر کند که هر خزعبل ی را به اسم علم یا دین به وی فرو نکنند.خبر بد اینکه تا نسل انسان وجود دارد ابله هایی هستن که خریدار متاع مضحک عده ای بی شرف باشند. پس امید واهی نباید داشت که این نوع از حماقت فروشی و حماقت خری تمام شود. تا احمق هست افسار هم هست. مردمی که مطالعه کردن به کتفشون هم نیست ولی چس چرخ زدن در اینستا که تلفظ اش رو هم بلد نیستن، جزو مهمات روزمره اشون هست باید بخورن. از همه جا هم بخورن. فرقی هم نداره میخواد مردم کره شمالی باشه یا مردم افغانستان یا هر جایی از این کره ی تخمی. وقتی نوجوان کشور بغل کردن تو خیابون رو از غرب یاد میگیره ولی تفکر و مطالعه به کتفشم نیست خب چه آینده ای متصوره برای این کشور؟! نمیگم بغل کردن بده اما کاش چیزهای دیگر غرب رو هم یاد میگرفتیم. اون از نسل قدیم اینم از نسل جدید! وسط اش رو هم که ما باشیم به نا رفتیم...

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش

گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند

خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش

جای آن است که خون موج زند در دل لعل

زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش

بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود

این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

ای که در کوچه معشوقه ما می‌گذری

بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل

جانب عشق عزیز است فرومگذارش

صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه

به دو جام دگر آشفته شود دستارش

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود

نازپرورد وصال است مجو آزارش

از همه سوی جهان جلوه او می بینم
جلوه اوست جهان کز همه سو می بینم

چشم از او جلوه از او ما چه حریفیم ای دل
چهره اوست که با دیده او می بینم

تا که در دیده من کون و مکان آینه گشت
هم در آن آینه آن آینه رو می بینم

او صفیری که ز خاموشی شب می شنوم
و آن هیاهو که سحر بر سر کو می بینم

چون به نوروز کند پیرهن از سبزه و گل
آن نگارین همه رنگ و همه بو می بینم

تا یکی قطره چشیدم منش از چشمه قاف
کوه در چشمه و دریا به سبو می بینم

یک کسی که نمیدونم کی هست(البته حدس میتونم بزنم) کامنت داده که مطلبی بزار که ارزش داشته باشه و خودت هم باور داشته باشی به حرفت و از این حرفها...

من در آستانه 43 سالگی اینو میدونم که خودم باید باشم. مهم نیست که من رو کسی قبول داشته باشه یا نه...

البته این خیلی خوبه که انسان طرفدار زیاد داشته باشه و من هم سالهای زیادی رو صرف همین موضوع کرده ام(مثل همه ی آدم ها)

اما دیگر بس است. زندگی آنقدر فرصت نمی دهد به انسان که درگیر فیلم بازی کردن باشد.

دیگر حال و حوصله ای نیست و خسته ام از همه چی...

فقط یک چیزی رو میدونم اونم اینه که ما در یک دنیای بدی گرفتاریم و زندانی شدیم. دنیای فانی که پس از آن هم هیچ چیزی را هیچ کسی ندیده است و نمی تواند ثابت کند که چه چیزی هست و نیست. بقول شوپنهاور یک دنیای نامرد که حاصل طبیعی یک رویداد به شدت سختگیرانه ای در حد شکنجه هست.

دنیا در اشل کلی یک شکنجه گاه عمومی هست که هیچ انصاف و فرمول نرمالی ندارد.

هر روز بد و بدتر می شود تا بدترین اتفاق بیوفتد.

هیچ دور نیست روزی که این ذهن پر تلاطم و پر مخاطره برای همیشه خاموش شود و چیری جز یک جسم و ماده ی بی روح چیزی از ما نماند.

و شاید هم الان در یک ماتریکس بیهوده و پوچی گرفتاریم که حاصل نمیدانم کدام هیچی است.

شاید ماتریکسی که در آن هستیم نتیجه ی افکار یک موجودی در ماتریکس بزرگتر است یا هر چیز دیگری...

چه فرقی می کند که چه هستیم پس مهم هم نیست که چه خواهیم شد.

برای من هیچ فرقی نمیکند که چه کسی چه فکری در مورد من میکند. چون در پایان همه چیز یک رنگ دارد و آن تاریکی است.

همه ی ما به اصل خویش یعنی ماده ی تاریک باز خواهیم گشت و هیگ چیزی وجود نخواهد داشت.

در این کره ی زمین هر شخصی یک علایق و تفکراتی دارد. افراد مختلف با تحصیلات مختلف و سطح فرهنگهای متفاوت می توانند دیدگاه های مختلفی نسبت به زندگی و مسائل آن داشته باشند. میزان مطالعه و تفکر افراد نیز در زاویه ی دید آنها بسیار موثر است. در طول تاریخ مردم کشورهای مختلف با عقل جمعی خویش باعث تحولات زیادی بوده اند. خبر بد اینکه متاسفانه اکثر افراد به تخیل و داستان بیشتر علاقه دارند تا واقعیت. انسانها بیشتر به مسایئل خیالی و ماورائی علاقه دارند تا مسائل علمی و تجربی.... فروش سری کتابهای هری پاتر بسیار بیشتر از کتابهای علمی و روانشناسی و فلسفی است. پس اکثریت مردم دنیا به مسائل احساسی و خیالی و داستان پردازی علاقه دارند تا مسایئل واقعی و تجربی.