ویکی رضوی

تجربیات،آموزش ها، دل نوشته ها و ...

ویکی رضوی

تجربیات،آموزش ها، دل نوشته ها و ...

خوش آمدید .... .......... ..... لطفاً در صورت کپی برداری، منبع و آدرس این وبلاگ ذکر شود ..... تمامی پست های زیر شاخه "بهترین ها" همواره آپدیت خواهند شد
فا تولز - ابزار رایگان وبمسترساخت حرفه ای کد متن متحرک
ویکی رضوی

واحه یی در لحظه
سکوت سرشار از ناگفته هاست...
از سر نوشت تا سرنوشت تنهاییم!

بایگانی
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۲۶ دی ۰۲، ۰۸:۳۳ - یاقوت ...
    🙃
  • ۲۲ دی ۰۲، ۰۹:۰۷ - یاقوت ...
    😬

آخرین مطالب

۶۱۷ مطلب توسط «amin» ثبت شده است

Universe


کیهان در کلی‌ترین تعریفش، یک سامانهٔ منظم و موزون است. کیهان‌شناسی شاخه‌ای از دانش فیزیک است که به مطالعهٔ تکوین و تکامل کیهان می‌پردازد. امروزه واژهٔ کیهان به صورت کلی به عنوان هم‌معنی گیتی (از نظر جنبه‌های منظم) به کار می‌رود.

از نظر ریشه، واژه کیهان دگرگون‌شده واژه «گیهان» پهلوی است، که واژه‌های «جهان» و «گیتی» نیز از همان ریشه آمده‌اند.

در بسیاری از زبان‌های اسلاوی از جمله روسی و بلغاری، کلمه Космос کیهان به معنی «فضای خارجی» است.

فلسفه

گفته شده است که فیثاغورس اولین فیلسوفی بوده است که اصطلاح کیهان به عنوان جهان را به کار برده است، و شاید اشاره به آسمان پرستاره داشته است.

سن و اندازه کیهان

اندازه قطر و سن کل کیهان ناشناخته است. اما با توجه به نظریه‌های علمی، کیهان ۱۳٫۷ میلیارد سال پیش آغاز شد، اندازه قطر در حال حاضر جهان هستی قابل مشاهده است گمان می‌رود که در حدود ۹۳ میلیارد سال نوری است.

مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد

نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد

عالم از ناله عشاق مبادا خالی

که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد

پیر دردی کش ما گر چه ندارد زر و زور

خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد

محترم دار دلم کاین مگس قندپرست

تا هواخواه تو شد فر همایی دارد

از عدالت نبود دور گرش پرسد حال

پادشاهی که به همسایه گدایی دارد

اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند

درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد

ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق

هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد

نغز گفت آن بت ترسابچه باده پرست

شادی روی کسی خور که صفایی دارد

خسروا حافظ درگاه نشین فاتحه خواند

و از زبان تو تمنای دعایی دارد

Dark Matter


ماده تاریک (به انگلیسی: Dark Matter)، نوعی از ماده است که فرضیه وجود آن در اخترشناسی و کیهان‌شناسی ارائه شده‌است تا پدیده‌هایی را توضیح دهد که به نظر می‌رسد ناشی از وجود میزان خاصی از جرم باشند که از جرم موجود مشاهده‌شده در جهان بیشتر است. مادهٔ تاریک به‌طور مستقیم با استفاده از تلسکوپ قابل مشاهده نیست، مشخصاً مادهٔ تاریک نور یا سایر امواج الکترومغناطیسی را به میزان قابل توجهی جذب یا منتشر نمی‌کند. به بیان دیگر مادهٔ تاریک به سادگی ماده‌ای است که واکنشی نسبت به نور نشان نمی‌دهد. در عوض، وجود و ویژگی‌های مادهٔ تاریک را می‌توان به‌طور غیرمستقیم و از طریق تأثیرات گرانشی‌اش بر روی ماده مرئی، تابش و ساختار بزرگ مقیاس جهان نتیجه گرفت. طبق داده‌های تیم مأموریت پلانک در سال ۲۰۱۳ و بر پایه مدل استاندارد کیهان‌شناسی، کل جرم-انرژی موجود در جهان شناخته‌شده شامل ۴٫۹٪ ماده معمولی، ۲۶٫۸٪ مادهٔ تاریک و ۶۸٫۳٪ انرژی تاریک تشکیل شده‌است. یعنی مادهٔ تاریک ۲۶٫۸٪ کل ماده موجود در جهان را تشکیل می‌دهد و انرژی تاریک و مادهٔ تاریک روی همرفته ۹۵٫۱٪ از کل محتویات جهان را تشکیل می‌دهند.

اختر-فیزیک‌دانان فرضیه مادهٔ تاریک را مطرح نمودند تا اختلاف میان جرم محاسبه‌شده برای اجرام غول‌پیکر آسمانی توسط دو روش استفاده از تأثیرات گرانشی آن‌ها یا استفاده از مواد درخشان درون آن‌ها (ستارگان، گاز، غبار) را توضیح دهند. این فرضیه نخستین بار توسط یان اورت در سال ۱۹۳۲ برای توضیح سرعت‌های مداری ستارگان در کهکشان راه شیری و توسط فریتز زوییکی در سال ۱۹۳۳ برای توضیح شواهد مربوط به «جرم گمشده» در سرعت‌های مداری کهکشانها در خوشه‌های کهکشانی، مطرح گردید. در پی آن بسیاری از مشاهدات دیگر نیز مطرح گشت که دلالت بر وجود مادهٔ تاریک در جهان داشتند. از جمله این مشاهدات می‌توان به مشاهده سرعت‌های چرخشی کهکشانها توسط ورا روبین[۶] در دهه‌های ۱۹۶۰–۱۹۷۰، همگرایی گرانشی اجسام پس‌زمینه توسط خوشه‌های کهکشانی همچون خوشه گلوله، الگوهای ناهمسانگردی دما در تابش زمینه کیهانی اشاره نمود. کیهان‌شناسان توافق نظر دارند که مادهٔ تاریک عمدتاً از نوعی ذره زیراتمی ناشناخته تشکیل شده‌است. جستجو برای یافتن این ذره با استفاده از وسایل گوناگون یکی از تلاشهای اصلی فیزیک ذرات بنیادی است.

اگرچه وجود مادهٔ تاریک به‌طور عمومی توسط جامعه علمی مورد پذیرش قرار گرفته‌است، اما نظریه‌های جایگزینی نیز برای گرانش ارائه شده‌اند. مثلاً می‌توان به دینامیک نیوتونی اصلاح‌شده (مخفف انگلیسی: MOND) یا گرانش تانسور-بردار-اسکالر (مخفف انگلیسی: TeVeS) اشاره نمود که سعی در توضیح این مشاهدات غیرمعمولی بدون نیاز به معرفی جرم اضافی را دارند.

مرور کلی

وجود مادهٔ تاریک از آثار گرانشی آن بر روی ماده مرئی و همگرایی گرانشی تابش پس‌زمینه نتیجه‌گیری می‌شود و فرضیه آن نخستین بار به این منظور مطرح شد که اختلاف میان محاسبات جرم کهکشان‌ها و کل جهان از دو روش استفاده از دینامیک و نسبیت عام یا از طریق جرم مواد روشنی (ستاره‌ها و گاز و غبار میان‌ستاره‌ای و ماده میان‌کهکشانی) که این اجرام دربردارند را توضیح دهد.

پذیرفته‌شده‌ترین توضیح برای این پدیده این است که مادهٔ تاریک وجود دارد و به احتمال زیاد از ذرات سنگین با برهم‌کنش ضعیفی تشکیل شده‌اند که تنها از طریق گرانش و نیروی هسته‌ای ضعیف برهمکنش دارند. توضیحات جایگزین دیگری نیز پیشنهاد شده‌اند که هنوز شواهد تجربی کافی برای اطمینان یافتن از اینکه کدام نظریه درست است، در دست نیست. آزمایشهای بسیاری در راه هستند برای اینکه بتوانند ذرات مادهٔ تاریک را توسط روش‌های غیر گرانشی آشکارسازی کنند.

بنا بر مشاهدات ساختارهای بزرگ‌تر از سامانه‌های ستاره‌ای و همچنین مدل ریاضی کیهان‌شناسی مه‌بانگ با معادلات فریدمان و متریک فریدمان-لومتر-رابرتسون-واکر، مادهٔ تاریک ۲۶٫۸٪ کل محتوای جرم-انرژی جهان قابل مشاهده را تشکیل می‌دهد. در مقایسه، ماده معمولی (باریونی) تنها ۴٫۹٪ از این محتوای جرم-انرژی را تشکیل می‌دهد و باقی آن نیز از انرژی تاریک تشکیل شده‌است. از این ارقام چنین نتیجه می‌شود که در کل ماده ۳۱٫۷٪ از کل محتوای جرم-انرژی در جهان را تشکیل داده‌است و ۸۴٫۵٪ از ماده موجود نیز، مادهٔ تاریک است.

مادهٔ تاریک نقشی محوری در مدلسازی به‌روز تشکیل ساختارهای کیهانی و شکل‌گیری و تکامل کهکشان‌ها بازی می‌کند و تأثیرات قابل اندازه‌گیری نیز بر روی ناهمسانگردی‌های مشاهده‌شده در تابش زمینه کیهانی دارد. همه این ردیف شواهد حاکی از آنند که جهان به عنوان یک کل حاوی میزان ماده‌ای بسیار فراتر از مقداری از ماده است که با امواج الکترومغناطیسی برهمکنش دارد.

مادهٔ تاریک باریونی و غیرباریونی

سه ردیف مستقل از شواهد گواهی می‌دهند که بیشتر مادهٔ تاریک از باریون (ماده معمولی شامل پروتونها و نوترونها) تشکیل نشده‌است:

  • نظریه هسته‌زایی مه‌بانگ که با دقت بالا فراوانی عنصرهای شیمیایی مشاهده‌شده را پیش‌بینی می‌کند، نتیجه می‌گیرد که ماده باریونی تنها ۴–۵ درصد از چگالی بحرانی جهان را تشکیل می‌دهد. از سوی دیگر، شواهدی از ساختار بزرگ-مقیاس و دیگر مشاهدات دلالت بر آن دارند که کل چگالی ماده باید بیشتر از این باشد.
  • جستجوهای نجومی بزرگ برای ریزهمگرایی گرانشی، از جمله پروژه‌های MACHO, EROS و OGLE نشان داده‌اند که تنها کسر کوچکی از مادهٔ تاریک در کهکشان راه شیری ممکن است در اجسام فشرده تاریک (مانند سیاهچاله‌ها و ستاره‌های نوترونی) نهفته باشند
  • تحلیل دقیق بی‌قاعدگی‌های(ناهمسانگردی‌ها) مشاهده‌شده در تابش زمینه کیهانی توسط دبلیومپ و ماهواره پلانک نشان می‌دهد که در حدود پنج-ششم از کل ماده جهان در شکلی است که برهمکنش قابل توجهی با ماده معمولی و فوتون‌ها ندارد.

بخش کوچکی از مادهٔ تاریک ممکن است مادهٔ تاریک باریونی باشد: اجسام نجومی مانند اجسام هاله‌ای پرجرم فشرده (به انگلیسی: Massive Astronomical Compact Halo Objects) و (با نماد اختصاری MACHO)؛ که از ماده معمولی تشکیل شده‌اند اما تابش الکترومغناطیسی آن‌ها هیچ یا ناچیز است. با مطالعه هسته‌زایی در مه‌بانگ می‌توان حد بالایی برای میزان ماده باریونی موجود درجهان تعیین نمود که نتیجه می‌دهد، بیشتر مادهٔ تاریک موجود در جهان نمی‌تواند از باریون تشکیل شده باشد و در نتیجه تشکیل اتم نمی‌دهد. همچنین نمی‌تواند از طریق نیروهای الکترومغناطیسی با ماده معمولی برهمکنشی داشته باشد. ذرات مادهٔ تاریک هیچ بار الکتریکی ندارند.

دو فرضیه در مورد ذرات مادهٔ تاریک غیر باریونی عبارتند از ذرات فرضی مانند آکسیون‌ها یا ذرات ابرتقارنی. نوترینوها به دلیل محدودیتهای ناشی از ساختار بزرگ مقیاس و کهکشانهای با انتقال به سرخ بالا، تنها می‌توانند بخش کوچکی از مادهٔ تاریک را تشکیل دهند. بر خلاف مادهٔ تاریک باریونی، مادهٔ تاریک غیرباریونی نقشی در شکل‌گیری عناصر شیمیایی در جهان اولیه(هسته‌زایی مه‌بانگ) نداشته‌است و به همین دلیل وجود آن تنها از طریق جاذبه گرانشی‌اش استنباط می‌گردد. علاوه بر این، اگر ذرات تشکیل دهنده‌اش ابرتقارنی باشند، این امکان وجود دارد که یکدیگر را نابود کنند و این نابودسازی احتمالاً به بروز عوارض قابل مشاهده‌ای همچون پرتو گاما و نوترینوها می‌انجامد(«آشکارسازی غیرمستقیم»).

مادهٔ تاریک غیرباریونی بر پایه جرم ذرات فرضی تشکیل دهنده‌اش یا پراکندگی سرعت این ذرات طبقه‌بندی می‌شوند. سه فرضیه برجسته در مورد مادهٔ تاریک غیر باریونی به نامهای مادهٔ تاریک سرد (CDM)، مادهٔ تاریک گرم (WDM) و مادهٔ تاریک داغ(HDM) وجود دارند. برخی از حالات ترکیبی از حالتهای فوق نیز امکانپذیر هستند. مدل مادهٔ تاریک غیرباریونی که بیش از همه مورد بحث و بررسی گسترده قرار گرفته، بر پایه فرضیه مادهٔ تاریک سرد بنا شده‌است و بنا بر پندار عمومی ذره متناظر با آن یک ذره سنگین با برهم‌کنش ضعیف (WIMP) است. مادهٔ تاریک داغ ممکن است شامل نوترینوهای سنگین باشد اما مشاهدات دلالت بر ان دارند که تنها کسر کوچکی از مادهٔ تاریک ممکن است داغ باشد. مادهٔ تاریک سرد منجر به شکل‌گیری «پایین به بالا» ی ساختار در جهان می‌شود، در حالیکه مادهٔ تاریک داغ منجر به تشکیل ساختار «بالا به پایین» می‌شود. از اواخر دهه ۱۹۹۰ مادهٔ تاریک داغ توسط مشاهدات انتقال به سرخ بالای کهکشان‌ها مانند میدان فراژرف هابل، مردود شده‌است.

شواهد تجربی

نخستین فردی که اقدام به تفسیر مشاهدات تجربی و نتیجه‌گیری در مورد وجود مادهٔ تاریک پرداخت، اخترشناسی هلندی به نام یان اورت بود که از پیشگامان اخترشناسی رادیویی بود و فرضیه‌اش را در سال ۱۹۳۲ مطرح نمود. اورت مشغول مطالعه حرکات ستارگان در منطقه کهکشانی محلی بود که دریافت که جرم در صفحه کهکشانی می‌بایست بیشتر از آنچه قابل دیدن است، باشد. اما بعدها مشخص گشت که این اندازه‌گیری اشتباه بوده‌است. در سال ۱۹۳۳، فریتز زوئیکی، اخترفیزیکدان سوییسی که ضمن کار در مؤسسه فناوری کالیفرنیا، گروه‌ها و خوشه‌های کهکشانی را مطالعه می‌نمود، نتیجه‌گیری مشابهی نمود. زوئیکی قضیه ویریال را در مورد خوشه کهکشانی گیسو (Coma) به کاربرد و شواهدی مبنی بر جرم گمشده به‌دست‌آورد. زوئیکی جرم کل خوشه را بر اساس نحوه حرکت کهکشانها در نزدیکی لبه‌های آن تخمین زد و این تخمین را با تخمین دیگری بر پایه تعداد کهکشانها و درخشش خوشه مقایسه نمود. او متوجه شد که جرمی در حدود ۴۰۰ برابر بیشتر از آنچه دیده‌می‌شود وجود دارد. گرانش کهکشان‌های قابل رویت در این خوشه بسیار کوچکتر از آن است که چنین مدارهای پرسرعتی بوجود آیند، بنابراین نیاز به چیزی اضافه بود. این مسئله به عنوان مسئله جرم گمشده شناخته می‌شود. بر پایه این نتایج زوئیکی چنین استنباط نمود که می‌بایست شکلی نامرئی از ماده وجود داشته‌باشد که که جرم و گرانش کافی برای بهم پیوسته نگه‌داشتن خوشه را فراهم کند.

بیشتر شواهد مربوط به مادهٔ تاریک از مطالعه حرکت کهکشان‌ها حاصل شده‌است. بسیاری از این حرکتها به نظر می‌آید که نسبتاً یکنواخت هستند، بنابراین طبق قضیه ویریال، انرژی جنبشی کل باید نصف انرژی پیوند گرانشی کهکشان‌ها باشد. هرچندکه از نظر تجربی انرژی جنبشی مشاهده‌شده بسیار بیشتر است: به بیان دقیقتر، اگر فرض کنیم که جرم گرانشی موجود تنها ناشی از ماده مرئی موجود در کهکشانهاست، ستارگانی که از مرکز کهکشان دور هستند سرعت‌هایی به مراتب بالاتر از آنچه قضیه ویریال پیش‌بینی می‌کند، دارند. نمودارهای منحنی چرخش کهکشانی که سرعت چرخش بر اساس فاصله را نمایش می‌دهند، با استفاده از ماده قابل رویت به تنهایی قابل توضیح نیستند. این پندار که ماده قابل رویت تنها بخش کوچکی از خوشه را تشکیل بدهد، سرراست‌ترین راه توضیح این مسئله است. نشانه‌ها بیانگر آن است که کهکشانها عمدتاً از یک هاله تقریباً کروی از مادهٔ تاریک با تمرکز بیشتر در مرکز آن تشکیل شده‌اند و ماده قابل رویت مانند یک دیسک در مرکز آن قرار دارد. کهکشان‌های کوتوله با درخشش سطحی کم، منابع اطلاعاتی مهمی برای مطالعه مادهٔ تاریک به‌شمار می‌روند، زیرا در این کهکشانها نسبت ماده مرئی به مادهٔ تاریک به‌طور غیرمعمولی پایین است و ستارگان پرنور کمی در مرکز آن‌ها قراردارند که اگر چنین نبود مشاهدات منحنی چرخش ستارگان بیرونی با مشکل مواجه می‌شد.

مشاهدات همگرایی گرانشی خوشه‌های کهکشانی امکان تخمین مستقیم جرم بر پایه تأثیر آن بر نور کهکشانهای پس زمینه، فراهم می‌کند. توده‌های عظیم ماده (تاریک یا معمولی) از طریق گرانش موجب خمش نور می‌شوند. در خوشه‌هایی مانند آبل ۱۶۸۹، مشاهدات همگرایی تأیید می‌کنند که میزان ماده موجود به میزان قابل توجهی بیشتر از آن مقداری است که از نور این کهکشان‌ها استنباط می‌شود. در خوشه گلوله، مشاهدات همگرایی بیانگر آنند که بیشتر جرمی که موجب همگرایی می‌شود از جرم باریونی منتشرکننده پرتو ایکس، مجزاست. در ژوئیه ۲۰۱۲ از مشاهدات همگرایی در کشف یک رشته مادهٔ تاریک بین دوخوشه کهکشانی استفاده شد که توسط شبیه‌سازی‌های کیهانی پیش‌بینی شده‌بود.


این فیلم برداشت هنری چگونگی توزیع مورد انتظار مادهٔ تاریک در جهان را به شکل هاله‌ای آبی رنگ نمایش می‌دهد که کهکشانها را در بر می‌گیرد


این فیلم مشاهدات تلسکوپ فضایی پرتو گامای فرمی از کهشان‌های کوتوله بینش‌های جدیدی در مورد مادهٔ تاریک ارائه می‌کند

pioneer10


مدتهاست ارتباط فضا پیمای پایونر10 با زمین قطع شده، و در خارج از منظومه شمسی با سرعت 55 هزار کیلومتر بر ساعت به سمت ستاره ی دبران در حرکت است. پایونر حدود 1/300/000 سال بعد به ستاره دبران می رسد!

سیل و زلزله های بزرگ در راه است

و متاسفانه ما همچنان در خواب!!!

در سالهای آینده و نزدیک(از 1398 تا 1400)...

در فاجعه آفریده خواهد شد

کرمچاله


سفر در زمان، به ایدهٔ حرکت بین لحظه‌های مختلف در زمان گفته می‌شود که مشابه حرکت بین مکان‌های مختلف در فضا صورت می‌گیرد، و در آن امکان ارسال اشیاء (و در بعضی حالت‌ها فقط اطلاعات) به زمان گذشته و آینده وجود دارد.

با این که از قرن نوزدهم، سفر در زمان همواره موضوع داستان‌های علمی-تخیلی بسیاری بوده‌است، و نیز سفر یک طرفه در فضا با استناد به پدیدهٔ پارادوکس زمانی مبتنی بر سرعت در تئوری نسبیت خاص (که در پارادوکس‌های دوقلو تشریح شده‌است) و نیز پارادوکس زمانی جاذبه‌ای در نسبیت عام، تقریباً امکان‌پذیر است، اما هنوز این که قوانین فیزیک امکان بازگشت به زمان گذشته را می‌دهند یا نه مجهول مانده‌است. تاکنون امکان‌پذیر بودن بازگشت در زمان بدلیل اصل واقعیت همه اکنون مردود است. به هر وسیله‌ای - چه تخیلی و چه فرضی - که برای سفر در زمان به کار رود عموماً ماشین زمان گفته می‌شود.


راه‌های پیشنهاد شده برای سفر در زمان

حرکت با سرعت نور

بر پایه نظریهٔ نسبیت، با افزایش سرعت یک جسم، زمان برای آن جسم کندتر می‌گذرد. اگر با سرعت نزدیک به نور با قطار حرکت کنیم زمان خیلی دیرتر می‌گذرد مثل این است که داریم دور سیاه چالهای بزرگ می‌چرخیم وبا این کار زمان بسیار دیرتر می‌گذرد و اگر باسرعت نزدیک به نور یک هفته حرکت کنیم به ۱۰۰ سال بعد می‌رویم.

هر ماشین متحرکی حتی اتومبیل شخصی شما هم می‌تواند به عنوان یک ماشین زمان عمل کند. هر جسم دارای حرکت، زمان مخصوص به خود را دارا خواهد بود پس وقتی یک جسم بتواند با سرعت بیشتر حرکت کند نحوه گذر زمان نیز برای آن متفاوت از بقیه اجسام خواهد بود. مثلاً ما می‌توانیم با سوار شدن به یک ماهواره و گردش با سرعت بالا دور زمین روزی چند میلیونیوم ثانیه این پدیده را در زندگی مان حس کنیم. زمان در این حالت برای ما کندتر از حالتی که در روی زمین هستیم می‌گذرد. حالا هر چه قدر سرعت بیشتر شود و نزدیک به سرعت نور شویم این پدیده بیشتر قابل دریافت خواهد بود به صورتی که مثلاً اگر با سرعت نزدیک به نور ساعتی حرکت کنیم بعد از سکون متوجه اختلاف فاحش میان زمان گذشته برای ما (چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ فیزیولوژی) خواهیم شد. پس ما با این کار به نوعی زمان را برای خود کندتر کرده و به آینده سفر خواهیم کرد.

کرم‌چاله

کرم‌چاله‌ها پدیده‌هایی نظری هستند که بین دو نقطه از فضا و زمان پیوند ایجاد می‌کنند. برخی باور دارند که اگر بتوان کرم‌چاله‌ای یافت و در آن وارد شد و به سوی دیگر آن رفت، قادر خواهیم بود تا به مکان یا زمان دیگری سفر کنیم. کرم‌چاله‌ها تاکنون به صورت تجربی مشاهده نشده‌اند. همچنین بسیار ناپایدارند و تقریباً بلافاصله پس از تشکیل فرومی‌ریزند و از بین می‌روند در نتیجه امکان ورود به آن غیرممکن به نظر می‌رسد (علت آن هم فید بک است).

تئوری کورت گودل

کورت گودل در ۱۹۴۴ میلادی، توضیحی از جهان یافت که در معادلات میدان اینشتین صدق می‌کند و از نظر تئوریک می‌توان در آن به عقب برگشت. تمام استدلال‌هایی که برای رد الگوی گودل، چه بر پایه ریاضیات و چه بر پایه فلسفه، بیان شده‌است شکست خورده‌اند.


شبیه‌سازی برای فوتون‌ها

در ژوئن ۲۰۱۴ (خرداد ۱۳۹۳) فیزیکدانان دانشگاه کوئینزلند استرالیا توانستند پدیده «سفر در زمان» را برای ذرات نور (فوتون) شبیه‌سازی کنند. آن‌ها با استفاده از فوتون توانستند این پدیده شگفت‌انگیز که از خواص کوانتومی ذرات است را برای نخستین بار شبیه‌سازی کنند.

پارادوکس پدربزرگ یا مادربزرگ

یکی از پرسش هائی است که همیشه دربارهٔ امکان سفر در زمان مطرح بوده‌است این بوده که اگر کسی به گذشته سفر کند و یکی از عامل‌های وجود خودش را از بین ببرد (برای مثال پدربزرگش را) در آن صورت او دیگر وجود نخواهد داشت تا به گذشته برود و آن کار را انجام دهد.

پارادوکس سفر در زمان گذشته

رؤیای سفر کردن در زمان، به گذشته و آینده، شاید به قدمت تصور و خیال انسان باشد. زمانی که اچ.جی. ولز، رمان «ماشین زمان» را در سال ۱۸۹۵ منتشر کرد، آن را رمان علمی نامید چرا که هیچ‌کس نمی‌دانست سفر زمان امکان دارد یا خیر! تنها ۱۰ سال بعد، آلبرت انیشتین نظریه چهارم نسبیت خصوصی‌اش را ارائه کرد و بخشی از این پرسش با شگفتی و حیرت بسیار پاسخ داده شد: پاسخ مثبت بود. یکی از پیش‌بینی‌های انیشتین که امروزه با آزمایش‌های بی‌شمار بررسی و معلوم شده‌است، با مثالی از دوقلوها به بهترین شکل روشن می‌شود. یکی از دوقلوها در خانه می‌ماند، در حالی که دیگری با سرعتی نزدیک به سرعت نور به مدت ۱۰ سال به فضا سفر می‌کند. زمانی که مسافر بازمی‌گردد، دیگری در خانه وی را ۱۰ سال مسن‌تر می‌یابد، در حالی که خودش کاملاً پیر شده‌است. در واقع مسافر فضا ۱۰ سال به درون آینده جهش زده است. «پارادوکس زمانی» نسبیت خصوصی است و گرچه موقعی که سرعت‌های بی‌نهایت مورد بحث است قابل توجه‌ترین مسئله به‌شمار می‌رود، همواره در اطراف ما روی می‌دهد. همچنان که ما نسبت به یکدیگر جابه‌جا شده و حرکت می‌کنیم، همگی در حال سفر کردن به آینده هستیم؛ اما با سرعت و آهنگ‌های متفاوت. اختلاف‌های این درجات و سرعت‌ها بسیار کوچکند، اما واقعی هستند. سفر زمان به آینده، اجتناب‌ناپذیر است و پیامد ساختار عالم و جهان کیهان محسوب می‌شود. تا چند دهه پیش، این موضوع به داستان‌های علمی تخیلی سپرده می‌شد. در حقیقت، پرس و جویی از نخستین نویسنده داستان‌های علمی تخیلی، آغاز نخستین تحقیق و مطالعه جدی و مداوم در این زمینه را دامن زد. در سال ۱۹۸۵ کارل ساگان، اخترشناس روی داستان خود با عنوان «برخورد» کار می‌کرد. قهرمان زن این کتاب به چند وسیله برای عبور و مرور سریع بین ستاره‌ای نیاز داشت و چون ساگان درگیر قوانین فیزیک می‌شد، از دوستش تورن که یک فیزیکدان نظری بود درخواست مشورت و راهنمایی کرد. وی نیز استفاده از یک کرم چاله را توصیه کرد؛ یعنی همان میانبر تونل مانند در میان فضا و زمان پیش‌بینی شده توسط انشتین را که در بین هواداران داستان‌های علمی تخیلی مشهور است. ساگان هم از روی وظیفه‌شناسی این پیشنهاد را در کتابش به کار برد. در همان سال تورن مشخص کرد اگر شما (همانند مسئله دوقلوها) در مواجهه با دو دهانه یک کرم چاله، یک دهانه را ثابت نگاه دارید و دیگری با سرعتی نزدیک به سرعت نور حرکت کند و سپس به مجاورت دهانه ثابت شده بازگردد، در این صورت می‌توانید یک ماشین زمان خلق کنید. اگر این دهانه رونده بر حسب اندازه‌گیری دهانه ثابت ۱۰ سالی در حرکت بوده‌است، پس تورن می‌تواند به داخل دهانه سفر کننده پریده و از دهانه ثابت بیرون آید در حالی که ۱۰ سال به سمت گذشته رفته است.

پارادوکس پدربزرگ یا پارادوکس سفر به زمان، که اولین بار توسط یک نویسنده فرانسوی در سال ۱۹۴۳ مطرح شد به شرح زیر است:

  • فرض کنید شما بتوانید به گذشته دور سفر کنید و در آنجا پدربزرگ فعلی خود را قبل از اینکه با مادربزرگتان آشنا شود بکشید، این به این معنی است که شما نمی‌توانید وجود داشته باشید؛ و طبعاً نیز نمی‌توانستید به گذشته سفر کنید و پدربزرگتان را بکشید.

این یک نمونهٔ کلاسیک پارادوکس محسوب می‌شود، که امکان سفر به گذشته را زیر سؤال می‌برد. البته برای رفع این تناقض، راه‌حل‌هایی نیز پیشنهاد شده‌است، که دنیاهای موازی یکی از آنهاست. اما جهان‌های موازی زمانی می‌تواند پاسخ مناسبی به این پرسش باشد که به‌طور کامل بتوان به ساخته شدن ماشین زمان پاسخ منفی داد.

با کمی تفکر به عمق این متن پی می‌برید پس کاملاً با دقت مطالعه کنید:

نظریه پیچ و خم فضایی. اول اینکه کرم چاله چه موقع به وجود می‌آید یعنی اگر ما در زمان حال هستیم کرم چاله وجود داشته یا اکنون به وجود می‌آید اگر اکنون به وجود می‌آید پس دهانه متحرک آن به ده سال بعد می‌رود و اگر ما از دهانه متحرک وارد آن شویم به همان زمان می‌رویم نه ده سال قبل چون کرم چاله اکنون ساخته شده و دهانه ثابت در حال است اگر چه فضا در آن جا بجا شده‌است وما بدون گذشت زمان در فضا سفر کرده‌ایم اما در زمان سفر نکرده‌ایم در حالی که در زمان سفر کرده‌ایم چون فضای اطراف ما تغیر کرده‌اند و فضا و اجرام که همان پیچ وخم‌های فضا هستند برای تغییر نسبت به هر پیچ وخمی نیاز به گذر زمان دارند چون زمان خود جزیی از فضا است و پیچ وخم تکمیل کننده فضا است که به صورت‌های مختلف درمیاید که جاذبه، شتاب، سرعت، نور و... مواردی از صورت‌های زمان است. اجرام نیز جزیی از زمان است که پیچ و خم‌های زمان را داراست و جاذبه دارد. پس ما اگر در فضا سفر کنیم در زمان هم سفر کرده‌ایم.


اصل واقعیت هم اکنون

اصل واقعیت هم اکنون بر پایه این فرضیه استوار است که اگر سفر در زمان تا هم‌اکنون امکان پذیر می بود، پس در زمان حال باید افرادی وجود می‌ داشتند که مدعی بازگشت از آینده با دلایل و شواهد قطعی می بودند. پس چون چنین افرادی را با مشخصات یاد شده سراغ نداریم، هم‌اکنون کسی نتوانسته موفق به بازگشت در زمان شود و تمام تئوری‌ها بر ساکن شدن و گستردگی زمان استوارند.

آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد

مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد

راه دهید یار را آن مه ده چهار را

کز رخ نوربخش او نور نثار می‌رسد

چاک شدست آسمان غلغله ایست در جهان

عنبر و مشک می‌دمد سنجق یار می‌رسد

رونق باغ می‌رسد چشم و چراغ می‌رسد

غم به کناره می‌رود مه به کنار می‌رسد

تیر روانه می‌رود سوی نشانه می‌رود

ما چه نشسته‌ایم پس شه ز شکار می‌رسد

باغ سلام می‌کند سرو قیام می‌کند

سبزه پیاده می‌رود غنچه سوار می‌رسد

خلوتیان آسمان تا چه شراب می‌خورند

روح خراب و مست شد عقل خمار می‌رسد

چون برسی به کوی ما خامشی است خوی ما

زان که ز گفت و گوی ما گرد و غبار می‌رسد

Mandible


دندان‌ها به طور قابل تحسینی برای عمل جویدن طراحی شده‌اند. دندان‌های قدامی(جلویی) دارای عمل قطع کننده و دندان‌های خلفی(عقبی یا آسیا) دارای عمل خرد کننده یا آسیا هستند. در صورتی که عضلات فک با یکدیگر عمل کنند، می‌توانند دندان‌های قدامی را با نیروی ۲۵ و دندان‌های خلفی را با نیروی ۹۰ کیلوگرم بر روی یکدیگر فشار دهند! اگر این نیرو به یک جسم کوچک(مثلاً تخمه) در بین دندان‌های آسیا وارد شود، نیروی وارد شده بر سانتی‌متر مربع ممکن است به صدها کیلوگرم برسد.

14 نیروی هنگ مرزی میرجاوه توسط اشرار و گروهک های تروریستی ربوده شدند...

سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم

هر لحظه جز این دست مرا مشغله ای نیست

دیریست که از خانه خرابان جهانم

بر سقف فرو ریخته ام چلچله ای نیست

در حسرت دیدار تو آواره ترینم

هر چند که تا منزل تو فاصله ای نیست

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست

کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست

گلگشت چمن با دل آسوده توان کرد

آزرده دلان را سر گلگشت چمن نیست

از آتش سودای تو و خار جفایت

آن کیست که با داغ نو و ، ریش کهن نیست

بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست

اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست

در حشر چو بینند بدانند که وحشیست

آنرا که تنی غرقه به خون هست و کفن نیست

Anne liese Michel


آنه‌لیز میشل(Anneliese Michel)(زاده ۲۱ سپتامبر ۱۹۵۲ - درگذشته ۱ ژوئیه ۱۹۷۶) زن آلمانی بود، که تحت نظر جن‌گیری کشیش‌های کلیسای کاتولیک در سال ۱۹۷۵ میلادی قرار داشت؛ که سال بعدش به دلیل عدم مراقبت‌های پزشکی درگذشت.


اوایل زندگی

میشل، متولد ۲۱ سپتامبر ۱۹۵۲ در لایبلفینگ، آلمان غربی از خانواده‌ای کاتولیک مذهب بود. وی سه خواهر دیگر داشت. او عمیقاً مذهبی بود و ۲ بار در هفته به کلیسا می‌رفت. میشل هنگامی که ۱۶ سال داشت، دچار تشنج شد که صرع تشخیص داده شد. در سال ۱۹۷۳ وارد دانشگاه وورتسبورگ شد.

Anne liese Michel


جن‌گیری و مرگ

یکی از کشیشان به نام ارنست آلت پس از دیدن آنه‌لیز میشل، اعلام کرد که او مثل یک بیمار مبتلا به صرع به نظر نمی‌آید و گویا توسط شیطانی تسخیر شده‌است. کشیش از اسقف محلی اجازه جن‌گیری کرد که موافقت شد. میشل در طی نامه‌ای در سال ۱۹۷۵ از ارنست آلت درخواست دعا برای بهبودی بیماری‌اش کرده بود. خانواده میشل نیز درمان‌های پزشکی را متوقف کرده و تنها به جن‌گیری تکیه کردند. در نهایت میشل در تاریخ ۱ ژوئیه ۱۹۷۶ درگذشت. کالبدگشایی علت مرگ وی را سوء تغذیه، دهیدراسیون(کم‌آبی) اعلام کرد. میشل همچنین در زمان مرگ از شکستگی زانو و بیماری سینه پهلو نیز رج می‌برد. او به دلیل مراسم جن‌گیری، یکسال را به‌طور نیمه گرسنه گذرانده بود و وزنش به ۳۰ کیلوگرم رسیده بود.

Anne liese Michel


تعقیب قانونی

در سال ۱۹۷۶، دادستانی دستور دستگیری پدر و مادر آنه‌لیز میشل و همچنین کشیشان ارنست آلت و آرنولد رنز را به دلیل قتل از روی بی‌احتیاطی و غفلت داد. در جریان پرونده، نبش قبر صورت گرفت و نوارهای ضبط شده‌ای کشف شد که نشان می‌داد، شرایط سخت جن‌گیری ۱۱ ماه طول کشیده که در نهایت این شرایط باعث مرگ آنه‌لیز شده‌ است. در نهایت افراد تبرئه شدند.

اقتباس

۳ فیلم با اقتباس از زندگی آنه‌لیز میشل با نام‌های جن‌گیری امیلی رز، مرثیه، آنه‌لیز نوار جن‌گیری ساخته شده‌است.

در سال ۲۰۱۳ در خانهٔ قدیمی محل زندگی آنه‌لیز میشل آتش‌سوزی رخ داد؛ که پلیس آن را یک آتش‌سوزی معمولی دانست اما مردم محلی آتش‌سوزی را به آنه‌لیز میشل ربط داده‌اند.

لیمو ترش

لیمو ترش یکی از میوه های باخاصیت و خوشمزه است. و داشتن اون در فصول مختلف میتونه ما رو از خواص مفید و زیاد اون بهره مند کنه. این میوه یکی از ضد سرطان های قوی هست. خب برای اینکه بتوان در زمستان هم از لیموی ترش تازه استفاده کرد چه کار باید کرد؟! اولاً لیموهای تازه و سالم را بعد از خرید دستچین کرده و خوب بشوئید، بعد از خشک شدن لیموها آنها را داخل پلاستیک فریزر یا زیپ پک گذاشته و فریز کنید. دقت کنید تا جایی که می توانید هوای داخل پلاستیک را خالی کنید. هر بار حدود حداقل 15 دقیقه قبل از مصرف از فریزر در آورده و در هوای داخل خانه قرار دهید و بعد استفاده کنید و لذت ببرید.

تجربه شخصی:

متاسفانه مقداری طعم لیموها به تلخی میزنه و من شخصاً خوشم نیومد از این روش

در جایی که سایه ی آدم هایش از خودشان بزرگتر است، خورشید در آنجا در حال غروب است...

سکوت سرشار از ناگفته هاست

دلتنگیهای آدمی را باد ترانه‌یی می‌خواند،
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می‌گیرد،
و هر دانه‌ی برفی به اشکی نریخته می‌ماند.
سکوت سرشار از سخنان ناگفته ا‌ست؛
از حرکات نا‌کرده،
اعتراف به عشق‌های نهان ،
و شگفتی‌های به زبان نیامده،
دراین سکوت حقیقت ما نهفته است؛
حقیقت تو و من.

برای تو و خویش
چشمانی آرزو می‌کنم،
که چراغها و نشانه‌ها را در ظلمات‌مان ببیند.
گوشی
که صداها و شناسه‌ها را در بیهوشی‌مان بشنود.
برای تو و خویش
روحی
که این‌همه را در خود گیرد و بپذیرد.
و زبانی
که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد،
و بگذارد از آن‌چیزها که در بندمان کشیده‌است سخن بگوییم.

گاه آنچه که ما را به حقیقت می‌رساند،
خود از آن عاریست!
زیرا تنها حقیقت است که رهایی می‌بخشد.

از بختیاری ماست شاید
که آنچه می‌خواهیم یا به دست نمی‌آید،
یا از دست می‌گریزد.


می‌خواهم آب شوم در گستره‌ی افق؛
آنجا که دریا به آخر می‌رسد،
و آسمان آغاز می شود.
می‌خواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته یکی شوم.
حس می‌کنم می دانم؛
دست می سایم و می‌ترسم؛
باورمی‌کنم و امیدوارم؛
که هیچ‌چیز با آن به عناد برنخیزد.
می‌خواهم آب شوم در گستره‌ی افق؛
آنجا که دریا به آخر می‌رسد،
و آسمان آغاز می شود.

لطفا ادامه شعر را در ادامه مطلب بخوانید

سکوت سرشار از ناگفته هاست

دلتنگیهای آدمی را باد ترانه‌یی می‌خواند،
رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می‌گیرد،
و هر دانه‌ی برفی به اشکی نریخته می‌ماند.
سکوت سرشار از سخنان ناگفته ا‌ست؛
از حرکات نا‌کرده،
اعتراف به عشق‌های نهان ،
و شگفتی‌های به زبان نیامده،
دراین سکوت حقیقت ما نهفته است؛
حقیقت تو و من.

برای تو و خویش
چشمانی آرزو می‌کنم،
که چراغها و نشانه‌ها را در ظلمات‌مان ببیند.
گوشی
که صداها و شناسه‌ها را در بیهوشی‌مان بشنود.
برای تو و خویش
روحی
که این‌همه را در خود گیرد و بپذیرد.
و زبانی
که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد،
و بگذارد از آن‌چیزها که در بندمان کشیده‌است سخن بگوییم.

گاه آنچه که ما را به حقیقت می‌رساند،
خود از آن عاریست!
زیرا تنها حقیقت است که رهایی می‌بخشد.

از بختیاری ماست شاید
که آنچه می‌خواهیم یا به دست نمی‌آید،
یا از دست می‌گریزد.

می‌خواهم آب شوم در گستره‌ی افق؛
آنجا که دریا به آخر می‌رسد،
و آسمان آغاز می شود.
می‌خواهم با هر آنچه مرا در بر گرفته یکی شوم.
حس می‌کنم می دانم؛
دست می سایم و می‌ترسم؛
باورمی‌کنم و امیدوارم؛
که هیچ‌چیز با آن به عناد برنخیزد.
می‌خواهم آب شوم در گستره‌ی افق؛
آنجا که دریا به آخر می‌رسد،
و آسمان آغاز می شود.

چند بار امید بستی و دام بر نهادی تا
دستی یاری‌دهنده،
کلامی مهر‌آمیز،
نوازشی،
یا گوشی شنوا
به چنگ آری؟
چند بار دامت را تهی یافتی؟
از پا منشین!
آماده شو
که دیگر بار و دیگر بار
دام بازگستری!

پس از سفرهای بسیار
و عبور از فراز و فرود امواج این دریای طوفان‌خیز،
بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم،
بادبان برچینم،
پارو وارهانم،
سکان رها کنم،
به خلوت لنگرگاهت درآیم
و درکنارت پهلو گیرم؛
آغوشت را بازیابم،
استوای امن زمین را،
زیر پای خویش.

پنجه در افکنده‌ایم با دست‌هایمان
به‌جای رها شدن
سنگین، سنگین بر دوش می‌کشیم، بار دیگران را
به جای همراهی کردنشان
عشق ما نیزمند رهایی است،
نه تصاحب.
در راه خویش ایثار باید،
نه انجام وظیفه.

سپیده‌دمان از پس شبی دراز،
در جان خویش آواز خروسی می‌شنوم،
از دوردست،
و با سومین بانگش درمی‌یابم که
رسوا شده‌ام.

زخم‌زننده،
مقاومت‌ناپذیر،
شگفت‌انگیز،
و پرراز و رمز است،
آفرینش و همه‌ی آن چیزها که شدن را امکان می‌دهد.

هر مرگ اشارتی است،
به حیاتی دیگر.

این‌همه پیچ،
این‌همه گذر،
این‌همه چراغ،
این‌همه علامت،
همچنان استواری به وفادار ماندن به راهم،
خودم،
هدفم،
و به تو.
وفایی که مرا و تو را به سوی هدف راه می‌نماید.

جویای راه خویش باش،
از این سان که منم!
در تکاپوی انسان شدن.
در میان راه،
دیدار می‌کنیم حقیقت را،
آزادی را،
خود را،
در میان راه می‌بالد و به بار می‌نشیند،
دوستیی که توانمان می‌دهد،
تا برای دیگران مأمنی باشیم و یاوری.
این است راه تو من.

در وجود هرکس رازی بزرگ نهان است،
داستانی، راهی، بیراهه‌ای
طرح‌افکندن این راز،
راز من و راز تو،
راز زندگی،
پاداش بزرگ تلاشی پرحاصل است.

بسیاروقت‌ها با یکدیگر از غم و شادی خویش،
سخن ساز می‌کنیم.
اما در همه‌چیزی رازی نیست.
گاه سخن گفتن از زخم‌ها نیازی نیست.
سکوت ملال‌ها، از راز ما سخن تواند گفت.
به تو نگاه می‌کنم،
و می‌دانم که تو تنها نیازمند یکی نگاهی؛
تا به تو دل دهد،
آسوده‌خاطرت کند،
بگشایدت،
تا به درآیی.
من پا پس می‌کشم،
و در نیمه‌گشوده به روی تو بسته می‌شود.

پیش از آنکه به تنهایی خود پناه برم،
از دیگران شکوه آغاز می‌کنم.
فریاد می‌کشم که ترکم گفته‌اند.
چرا از خود نمی‌پرسم،
کسی را دارم
که احساسم را،
اندیشه و رویایم،
زندگیم را،
با او قسمت کنم؟
آغاز جداسری شاید از دیگران نبود.

حلقه‌های مداوم،
پیاپی تا دوردست،
تصمیم درست صادقانه؛
با خود وفادار می‌مانم آیا؟
یا راهی سهل‌تر انتخاب می‌کنم؟!

بی‌اعتمادی دری است
خودستایی و بیم، چفت و بست غرور است.
و تهیدستی دیوار است و لولا است،
زندانی را که در آن محبوس رای خویشیم.
دلتنگی‌مان را برای آزادی و دلخواه دیگران‌ بودن،
از رخنه‌هایش تنفس می‌کنیم.
تو و من
توان آن را یافتیم که برگشاییم؛
که خود را بگشاییم.

بر آنچه دلخواه من است، حمله نمی‌برم
خود را به تمامی بر آن می‌افکنم.
اگر بر آنم که دیگربار و دیگربار،
برپای بتوانم‌خاست،
راهی به‌جز اینم نیست.

توان صبر کردن برای رویارویی با آنچه باید روی دهد،
برای مواجهه با آنچه روی می‌دهد،
شکیبیدن،
گشاده‌بودن،
تحمل‌کردن،
آزاد بودن.

چندان‌که به شکوه درمی‌آییم،
از سرمای پیرامون خویش،
از ظلمت،
از کمبود نوری گرمی‌بخش،
چون همیشه می‌بندیم دریچه کلبه‌مان را،
روحمان را.

اگر می‌خواهی نگهم داری، دوست من!
از دستم می‌دهی.
اگر می‌خواهی همراهیم کنی، دوست من!
تا انسان آزادی باشم،
میان ما، همبستگی از آن‌گونه می‌روید،
که زندگی هر دو تن ما را،
غرقه در شکوفه می‌کند.

من آموخته‌ام،
به خود گوش فرا دهم،
و صدایی بشنوم
که با من می‌گوید:
این لحظه مرا چه هدیه خواهد داد؟
نیاموخته‌ام گوش فرا دادن به صدایی را
که با من در سخن است
و بی‌وقفه می‌پرسد:
من بدین لحظه چه هدیه خواهم داد؟

شبنم و برگها یخ‌زده‌است
و آرزوهای من نیز.
ابرهای برف‌زا بر آسمان درهم‌می‌پیچد،
باد می‌وزد و طوفان درمی‌رسد،
زخم‌های من می‌فسرد.
یخ آب می‌شود،
در روح من،
اندیشه‌هایم.
بهار، حضور توست؛
بودن توست.

کسی می‌گوید:
آری،
به تولد من،
به زندگیم،
به بودنم،
ضعفم،
ناتوانیم،
مرگم.

کسی می‌گوید:
آری،
به من،
به تو،
و از انتظار طولانی شنیدن پاسخ من،
شنیدن پاسخ تو،
خسته نمی‌شود.

پرواز اعتماد را با یکدیگر تجربه کنیم.
وگرنه می‌شکنیم بالهای دوستی‌مان را.

با درافکندن خود به دره،
شاید سرانجام به شناسایی خود توفیق یابیم.

زیر پایم،
زمین از سم‌ضربه‌ی اسبان می‌لرزد.
چهارنعل می‌گذرند، اسبان،
وحشی، گسیخته‌افسار،وحشت‌زده.
به پیش می‌گریزند.
در یالهاشان گره می‌خورد، آرزوهایم.
دوشادوششان می‌گریزد خواست‌هایم.
هوا سرشار از بوی اسب است
و غم
و اندکی خنده.

در افق،


نقطه‌های سیاه کوچکی می‌رقصند،
و زمینی که بر آن ایستاده‌ام،
دیگر باره آرام یافته است.
پنداری رویایی بود و همین.
رویای آزادی
یا احساس حبس و بند.

در سکوت با یکدیگر پیوند داشتن،
همدلی صادقانه
وفاداری ریشه‌دار
اعتماد کن.

از تنهایی مگریز.
به تنهایی مگریز.

گهگاه آن را بجوی و تحمل کن.
به آرامش خاطر مجالی ده.

یکدگر را می‌آزاریم،
بی‌آنکه بخواهیم.
شاید بهتر آن باشد که دست به دست یکدیگر دهیم؛
بی‌سخنی.
دستی که گشاده است،
می‌برد،
می‌آورد،
رهنمونت می‌شود،
به خانه‌ای که نور دلچسبش،
گرمی‌بخش است.

از کسی نمی‌پرسند
چه هنگام می‌تواند خدانگهدار بگوید،
از عادات انسانیش نمی‌پرسند،

از خویشتنش نمی‌پرسند.
زمانی به ناگاه،

باید با آن روی در روی درآید،
تاب آرد،
بپذیرد
وداع را،

درد مرگ را،

فروریختن را.

Necronomicon

کتاب نکرونومیکون، رستاخیزمردگان‌ و یا کتاب دیوانه‌ کننده‌ القابی‌ است‌ که‌ روی‌ این کتاب نهاده اند. نام دیگرش اما الضعیف است. نویسنده اصلی این کتاب فردی بدوی اهل شام به نام عبدل ال حضرت در سال ۶۹۹ نوشته شده، او قبل از نوشتن کتاب هشت سال در بیابان های ممنوعه بود. بعد از آنکه کتاب توسط ال حضرت به پایان رسید، بدن تکه تکه شده اش پیدا شد؛ دلیل و نحوه قتل نامعلوم بود. البته می گویند این نوشته ها توسط شیطان به او تلقین شده بود.

کتاب اصلی رستاخیز مردگان سوزانده شد

کتاب اصلی(نمونه دیگری از این کتاب توسط اچ پی لاو کرفت نوشته و در ژانر وحشت روانه بازار شد) شامل 8 جلد است. و در ارتباط با آینده بشریت پیشگویی هایی در آن گنجانده شده است. بنا به ادعایی تعدادی از پیشگویی‌های نوستر آداموس برگرفته از این کتاب است. مدرکی از سال ۱۴۸۷ توسط راهب وارمیوس (olaus wormius) بر جای مانده است. او طبق این نوشته به کتاب بسیار خطرناکی اشاره میکند. این کتاب مرموز خواننده را به شدت تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. وارمیوس در یکی دیگر از نوشته هایش می‌گوید: وقتی ترجمه کتاب به دستم رسید مقداری از آن را مطالعه کردم و بلافاصله آنرا در آتش سوزاندم. چون حقایقی در آن فاش میشود که هنوز هیچکس برایش آماده نیست. به زمان بسیار زیادی برای درکش محتاجیم! اما ترجمه ای که راهب واریوس ادعا میکرد در آتش سوزانده است. سال ۱۵۸۶ در پراگ یکبار دیگر پیدا شد، اما در دستان فردی که همه او را به عنوان جادوگر میشناختند. دکتر جان دی و دستیارش ادوارد کلی، بنا به شایعه‌ها این دو بعد از پیدا کردن این کتاب سعی در زنده کردن مردگان کردند. کتاب سپس بوسیله فردی کلکسیونر به نام الیاس اشمول به کتابخانه بودلین آکسفورد هدیه داده شد. از این کتاب دو نسخه دیگر در کتابخانه‌های موزه بریتانیا و واتیکان موجود است. نسخه کتاب نکرونومیکون کتابخانه بودلین در سال ۱۹۳۴ ناپدید شد. البته این موضوع هم باید در نظر گرفت که کتاب رستاخیز مردگان از تعداد صفحات کمی برخوردار است و تعجبی ندارد که در یک شب نوشته شده باشد.

کتاب رستاخیز مردگان در موزه

نسخه موجود در موزه بریتانیا است و در سال ۱۹۴۰ از فهرست خارج و به انبار منتقل شد. سپس همراه جواهرات سلطنتی خانواده پادشاهی در گالر قلعه حفاظت شده قرار گرفت. آنچه این کتاب را خطر ناک جلوه میدهد تنها بخش دیوانه کننده آن یعنی بخش صدمات فیزیکیش نیست. بلکه حقایق نوشته شده در کتاب آنقدر بی پرده و بی رحمانه است که باعث فروریختن تمامی باورها و ذهنیت فرد در ارتباط با زندگی میشود. و تنها برای انسانی که کتاب را مطالعه میکند تاریکی و یک هیچ بزرگ به ارمغان می‌آورد، یعنی اگر فرد از خواندن این کتاب به مرز جنون نرسد مجبور است در بی هدفی و تاریکی مطلق زندگی کند!

عشق بازی کار هر شیاد نیست

این شکار دام هر صیاد نیست

عاشقی را قابلیت لازم است

طالب حق را حقیقت لازم است

عشق از معشوق اول سر زند

تا به عاشق جلوه ی دیگر دهد

تا بحدی که برد هستی از او

سرزند صد شورش و مستی از او

شاهد این مدعی خواهی اگر

بر حسین و حالت او کن نظر

روز عاشورا در آن میدان عشق

کرد رو را جانب سلطان عشق

بار الها این سرم این پیکرم

این علمدار رشید این اکبرم

این سکینه این رقیه این رباب

این عروس دست و پا اندر خضاب

این من و این ساربان این شمر دون

این تن عریان میان خاک و خون

این من و این ذکر یارب یاربم

این من و این ناله های زینبم

پس خطاب آمد زحق کی شاه عشق

ای حسین ای یکه تاز راه عشق

گر تو بر من عاشقی ای محترم

پرده برکش من بتو عاشق ترم

غم مخور که من خریدار توام

مشتری بر جنس بازار توام

هر چه بودت داده ای در راه ما

مرحبا صد مرحبا خود هم بیا

خود بیا که میکشم من ناز تو

عرش و فرشم جلمه پا انداز تو

لیک خود تنها نیا در بزم یار

خود بیا و اصغرت را هم بیار

خوش بود در بزم یاران بلبلی

خاصه در منقار او برگ گلی

خود تو بلبل گل علی اصغرت

زودتر بشتاب سوی داورت

پائیز اکنون اینجاست

و تو نیستی

چشمهایت در خاطرم

و اکنون مرگ میخواند مرا

در این پائیز لعنتی

در این سکوت بی انتهای هیچ!

ازدواج کردن و ازدواج نکردن هر دو باعث پشیمانی است!

در این پست از قورمه چدنیِ رستوران خورشید گفتم براتون، اینم از عکسش:


قورمه چدنی - رستوران خورشید


smartphone-1

همین ابتدای امر چند سؤال را مطرح می‌کنیم. آیا همچنان از MP3 پلیر پرتابل استفاده می‌کنید؟ یا از دوربین دیجیتال کامپکت بهره می‌برید؟ در مورد پلیر CD یا نوار کاست چطور؟ کامپیوترهای جیبی؟ احتمالاً پاسخ شما-به‌خصوص در زمینه‌ی دو مورد آخر-منفی است. چنین گجت‌هایی روزی روزگاری طرفداران بسیار زیادی داشتند اما حالا به‌طور کامل منسوخ شده‌اند. دلیل اصلی این موضوع هم به ظهور گوشی‌های هوشمند و جذابیت روز افزون تکنولوژی‌های نوین برمی‌گردد.

پیش از انقلاب گوشی‌های هوشمند، استفاده از چندین گجت برای کاربردهای مختلف یک پدیده‌ی عادی محسوب می‌شد. به‌عنوان مثال برای گوش دادن به موسیقی، کاربران از یک MP3 پلیر و پیش از آن از مینی‌دیسک یا CD پلیر استفاده می‌کردند. تا همین چند سال پیش هم اگر کاربری می‌خواست عکس‌های به نسبت باکیفیتی بگیرد، ناچار به استفاده از دوربین‌های کامپکت بود و کاربران زیادی هم از کنسول‌های بازی پرتابل مانند نینتندو DS استفاده می‌کردند. در همین حین، مدیران و دستیارهایی که مثلا ناچار به ذخیره‌ی شماره تلفن افراد زیادی بودند، معمولاً برای چنین کاری از کامپیوترهای جیبی یا PDA استفاده می‌کردند.

smartphone-2

بعد از ظهور آیفون و عرضه‌ی اندروید، انقلاب گوشی‌های هوشمند آغاز شد و خیلی سریع چنین گجت‌هایی کنار گذاشته شدند. هرچند چنین اتفاقی در عرض چند روز رخ نداد، اما روی‌هم‌رفته فرایند منسوخ شدن این گجت‌ها بسیار سریع‌تر از حد انتظار بود. امروزه بازار مربوط به MP3 پلیرها اصلاً دیده نمی‌شود و کمتر کسی دیگر از کنسول‌های بازی پرتابل استفاده می‌کند. با این حال، باید خاطرنشان کنیم که چنین گجت‌هایی تا همین چند سال پیش به‌عنوان گجت‌های نوآورانه و مربوط به آینده به فروش می‌رفتند و طرفداران بسیار زیادی هم داشتند.

انقلاب نمایشگرهای بزرگ

در زمینه‌ی عملکرد عالی مربوط به همگرایی، می‌توانیم به سلطه گوشی‌های هوشمند در صنعت گجت‌های مصرفی اشاره کنیم. این گجتی است که می‌تواند موسیقی پخش کند، عکاسی کند، بازی‌های مختلفی را اجرا کند، روند ورزش کاربران را زیر نظر بگیرد و در نهایت، تماس هم بگیرد. گوشی‌های هوشمند واقعاً گجت‌های ضروری و همه‌فن‌حریفی محسوب می‌شوند، اما آیا جذابیت آن‌ها همیشگی خواهد بود؟ آیا این گجت‌ها هم مانند گجت‌های دیگر بعد از ظهور فناوری‌های جذاب‌تر، منسوخ و فراموش خواهند شد؟

تحلیلگر صنعت تکنولوژی، «پائولو پسکاتوره» (Paolo Pescatore) در مورد جایگزین احتمالی گوشی‌های هوشمند می‌گوید: «این جایگزین احتمالاً تلفیقی از فناوری‌ها و ویژگی‌هایی مانند واقعیت مجازی و افزوده، نمایشگرهای تعاملی و قدرت مبتنی بر فضای ابری خواهد بود.» او در ادامه می‌گوید: «کاربران چنین محصولی بدون نیاز به استفاده از دستان خود و تنها با فرمان‌های صوتی می‌توانند تماس بگیرند، ویدیو تماشا کنند، موسیقی پخش کنند، گرمای محیط خانه را کنترل کنند و کارهایی از این قبیل. برای چنین گجتی، هر دیوار و سطحی می‌تواند به‌عنوان نمایشگر انجام وظیفه کند.»

smartphone-3

البته، چنین تکنولوژی‌ای همین الان هم وجود دارد، هرچند با شکل و شمایلی ساده‌تر. گجت‌هایی مانند آمازون اکو و گوگل هوم فرمان‌های صوتی کاربران را می‌فهمند و کاربران بدون نیاز به استفاده از دست‌های خود و دست زدن به یک گجت، می‌توانند لامپ‌های خانه‌ی خود را خاموش و روشن کنند، غذا سفارش دهند، از وب برای یافتن پاسخ سؤالات موردنظرشان استفاده کنند و حتی موسیقی موردعلاقه‌ی خود را پخش کنند. اما در حال حاضر نمی‌توان چنین گجت‌هایی را به‌صورت یک گجت جیبی با خود حمل کرد.

بسیاری از افراد این نظر را داشتند که تکنولوژی‌های پوشیدنی می‌تواند وابستگی ما را به گوشی‌های هوشمند کمتر کند، اما موفقیت ساعت‌های هوشمند پایین‌تر از حد انتظار بود و بیشتر این ساعت‌های همچنان وابسته به گوشی‌های هوشمند هستند و بیش از اینکه گجت‌های مستقلی باشند، گجت‌های مکمل گوشی‌ها محسوب می‌شوند.

ساعت‌هایی که از سیم‌کارت و اینترنت موبایل استفاده می‌کنند با وجود تمام امکاناتی که ارائه می‌دهند، نمی‌توانند جایگزین گوشی‌های هوشمند شوند که این موضوع عمدتا به کوچک بودن صفحه‌نمایش آن‌ها برمی‌گردد. هرچند تا همین چند سال پیش بسیاری از کارشناسان اعتقاد داشتند که این ساعت‌ها جایگزین گوشی‌های هوشمند خواهند شد، اما حالا می‌دانیم که چنین موضوعی محقق نشده است.

smartphone-4

واقعیت افزوده هم پتانسیل‌های زیادی دارد اما این فناوری هنوز نتوانسته در صنعت تکنولوژی جای محکمی برای خود ایجاد کند. پروژه گوگل گلس که به کاربران اجازه می‌داد دنیای دیجیتالی را بر دنیای واقعی قرار دهند، در نگاه اول به نظر می‌رسید که می‌تواند آینده‌ی تکنولوژی را برای همیشه متحول کند. اما این گجت هیچ‌وقت وارد مرحله‌ی تولید انبوه نشد و در همان فازهای ابتدایی تولید آن متوقف شد.

گوگل گلس مانند یکی از گجت‌های موجود در فیلم‌های علمی-تخیلی بود اما در همین حین مشکلات متعددی را هم پدید می‌آورد. به‌عنوان مثال وقتی که کاربر در حال گذر از خیابان است، این عینک می‌توانست یک پیام را به نمایش درآورد و همین می‌توانست حواس کاربر موردنظر را پرت کند. علاوه بر این، به دلیل ماهیت این عینک، این نگرانی وجود داشت که تبلیغات دهنده‌ها بتوانند تبلیغات مبتنی بر موقعیت مکانی کاربر را به‌طور پیوسته به نمایش درآورند. این موارد در کنار نگرانی‌های دیگر، منجر به توقف تولید این عینک هوشمند شد.

انتظار چه چیزی را داشته باشیم؟

یکی دیگر از احتمالاتی که باید در نظر بگیریم این است که شاید جایگزین گوشی‌های هوشمند آن‌قدر نوآورانه باشد که در حال حاضر حتی نمی‌توانیم چنین گجتی را تصور کنیم. همانطور که در دهه ۷۰ میلادی اگر به کسی گفته می‌شد در آینده با استفاده از گجت‌های کوچکی می‌توان کارهای مختلفی مانند تماشای فیلم یا ثبت عکس‌های حرفه‌ای انجام داد، چنین فردی به احتمال زیاد این حدس و گمان‌ها را به حساب دیوانگی طرف مقابل می‌گذاشت.

smartphone-5

شاید جهش بزرگ بعدی یک گجت معمولی دیگر نباشد، بلکه وسیله‌ای باشد که بتواند لایه‌های دیجیتالی را مستقیماً به مغز ما منتقل کند. هرچند چنین ایده‌ای بسیار نوآورانه و شاید تا حدی ترسناک باشد، اما با توجه به پیشرفت‌های حاصل شده در نیم قرن اخیر، نباید چنین مواردی را غیرممکن در نظر بگیریم.

البته به نظر «پسکاتوره» به این زودی‌ها نباید انتظار منسوخ شدن گوشی‌های هوشمند را داشته باشیم. او می‌گوید: «گوشی‌های هوشمند به بخش جدایی‌ناپذیر زندگی روزمره ما بدل شده‌اند و کاربران خواستار استفاده از گجت قابل لمس هستند. ما بیش از هر گجت دیگری، از گوشی‌های هوشمند استفاده می‌کنیم. کاربران دوست دارند بدون هیچ‌گونه دردسری ویدیوهای مختلفی تماشا کنند و به موسیقی‌های مختلفی گوش دهند. هیچ گجت دیگری نمی‌تواند به خوبی گوشی هوشمند چنین کارهایی را انجام دهد.»

smartphone-6

طبق نظر «پسکاتوره»، گوشی‌های هوشمند گجت‌های منحصر به فردی محسوب می‌شوند و بیشتر کاربران برای انجام کارهای روزمره خود به این گجت‌ها وابسته هستند. به نظر او، گوشی هوشمند همانند چاقوی سوئیسی دنیای تکنولوژی است و روزبه‌روز قابلیت‌های گوشی‌های هوشمند بیشتر از قبل می‌شود. با توجه به اینکه در حال حاضر گوشی‌های پرچم‌دار با قیمت بیش از ۱۰۰۰ دلار به فروش می‌رسند و همواره قیمت آن‌ها رو به افزایش است، شرکت‌های سازنده تمام تلاش خود را می‌کنند که این گوشی‌ها را همواره جذاب و هیجان‌انگیز نگه دارند تا بتوانند سود هنگفتی را از فروش این محصولات کسب کنند. با توجه به این موضوع، حداقل تا آینده‌ی نزدیک گوشی‌های هوشمند منسوخ نخواهند شد.

مصمم شوید که کاری باید صورت گیرد، سپس راه آن را خواهید یافت.

به موشک هایی می گویند که تا ارتفاع بسیار بالایی اوج می گیرند. در لحظات اول پرتاب و در حالت اوج گرفتن موتور روشن بوده و بعد از اوج موتور خاموش شده و توسط کمک گرفتن از نیروی جاذبه زمین به سمت هدف می روند. دقیقاً مثل یک سقوط آزاد، البته با هدایت صحیح. برخی از موشک های بالستیک دوربرد حتی از جو زمین نیز خارج شده و با استفاده از ماشین ورود مجدد(RV) به جَو برمی گردند.

چیزی که سرنوشت انسان ها را می سازد استعدادهایش نیست، انتخاب هایش است. پس نباید ساده از کنارشان بگذریم...

زِدست دیده و دل هر دو فریاد

که هر چه دیده بیند دل کُند یاد

بسازوم(بسازم) خنجری نیشش زفولاد(زپولاد)

زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

روابط عمومی سپاه بامدادا امروز از هدف قرار دادن مقر سرکردگان جنایت تروریستی اهواز در شرق فرات در کشور سوریه با چندین فروند موشک بالستیک زمین به زمین، از سوی یگان موشکی نیروی هوافضای سپاه خبر داد.

همینطور دقایقی بعد از اصابت موشک ها، 7 فروند پهپاد رزمی مراکز تجمع و پشتیبانی تروریست ها را بمباران کردند.

رده: ضد ویروسی، ضد پارکینسون

موارد مصرف: آمانتادین برای پروفیلاکسی و درمان آنفلوانزای تیپ A، درمان پارکینسون و کاهش خستگی وابسته به بیماری MS به کار می رود.

هر یک از ما ذره ای است آکنده از آگاهی،

نوری ضعیف و شکننده،

تابشی کوتاه از وجودی محکوم به مرگ که از هیچ مطلق می آید،

همچون ستاره ای که در شب می درخشد،

نقطه ای ناچیز در گستره ی اقیانوس ساکت و آرامِ هیچ...

کهکشان ها

تعداد کل ستاره ها در آسمان، با تعداد دانه های شن در ساحل تمام دریاها برابری می کند! بنابراین تقریباً غیر ممکن است که خورشید ما تنها ستاره ای باشد که یک سیاره با حیات و تمدن داشته باشد!!!

در این پست، رستوران گیلانه نوشهر رو براتون معرفی کردم، و حالا اینم عکس هاش:

دلتون نخواد خعلی خوشمزه بود : )))


برنج مخصوص

برنج مخصوص رستوران گیلانه


مرغ شکم پُرِ تکه ای

مرغ شکم پر تکه ای گیلانه


کباب درباری

کباب درباریِ گیلانه


هیچ وقت باطن زندگی خودت رو با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکن...

وسعت کهکشانی

شاید غیر قابل باور باشد، ولی اگر شما یک دانه شن در دستان خود گرفته و آن را به سمت آسمان بگیرید، منطقه ای از آسمان که توسط این دانه شن پوشیده می شود شامل بیش از 10/000 کهکشان خواهد بود...!!!

کاش برگردم به عصر جمعه

همون عصری که جمعه های کودکی بود

همون جمعه های دلگیر

همون عصرهای عجیب

کاش برگردم

نبینم این روزگار خیالی رو

روزگار وحشی

آدم های سرد

کاش برگردم و بمونم تو سادگی

توی سادگی دلم

در عصر رویایی جمعه

کاش من باشم و دل کودکیم

کاش برگردم اون موقع

اون موقع که گریه میکردم واسه یک هیچ

غمت در نهانخانه دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند

مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست، مشکل نشیند


خلد گر به پا خاری، آسان برآرم
چه سازم به خاری که در دل نشیند

به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریه‌ام ناقه در گل نشیند


پی ناقه‌اش رفتم آهسته، ترسم
غباری به دامان محمل نشیند


به دنبال محمل، سبکتر قدم زن
مبادا غباری به محمل نشیند


عجب نیست خندد اگر گل به سروی
که در این چمن، پای در گل نشیند


بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی، مقابل نشیند


طبیب از طلب در دو گیتی میاسا
کسی چون میان دو منزل نشیند

 

روایتی دیگر:

نوایی نوایی نوایی نوایی   همه با وفایند تو گل بی وفایی
الهی برافتد نشان جدایی   جوانی بگذرد تو قدرش ندانی
غمت در نهان‌خانهٔ دل نشیند   به نازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم   که از گریه‌ام ناقه در گل نشیند
خلد گر به پا خاری، آسان برآرم   چه سازم به خاری که در دل نشیند؟
پی ناقه‌اش رفتم آهسته، ترسم   غباری به دامان محمل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی   ز بامی که برخاست مشکل نشیند
عجب نیست خندد اگر گل به سروی   که در این چمن پای در گل نشیند
بنازم به بزم محبّت که آنجا   گدایی به شاهی مقابل نشیند
طبیب، از طلب در دو گیتی میاسای   کسی چون میان دو منزل، نشیند

 

روایتی دیگر:

غمش در نهان‌خانهٔ دل نشیند   به نازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم   که از گریه‌ام ناقه در گل نشیند
خلد گر به پا خاری، آسان برآرم   چه سازم به خاری که در دل نشیند؟
پی ناقه‌اش رفتم آهسته، ترسم   مبادا غباری به محمل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی   ز بامی که برخاست به مشکل نشیند
عجب نیست خندد اگر گل به سروی   که در این چمن پای در گل نشیند
به‌نازم به بزم محبّت که آنجا   گدایی به شاهی مقابل نشیند
طبیب، از طلب در دو گیتی میاسا   کسی چون میان دو منزل، نشیند

 

در پست بهترین رستورانهای مشهد، از رستوران کلبه براتون گفتم، که میتونین اینجا ببینین، الان عکس میگو و استیک مرغ اش رو براتون میزارم، دلتون نخواد خیلی خوشمزه بود.


میگوی رستوران کلبه

استیک مرغ رستوران کلبه


یه بار صدای خاصی از بیرون ماشین می اومد، یه صدای خارخار... انگار ضربه میزنن به بدنه ماشین! کلی ماشین رو این ور و اون ور بردم...

بله... از خوردن لوله و مخزن اگزوز به کف ماشین بود...

و با سفت کردن بَست های لوله اگزوز درست شد.

نکته: وقتی گاز میدادم صدا بیشتر میشد! چه در حرکت و چه در حالت ایستاده!

رده ی درمانی: ضد درد ادراری

موارد مصرف: برای تسکین درد هنگام ادرار(تسکین سوزش ادرار)، کاهش تکرر ادرار ناشی از تحریک مخاط مجاری ادراری

مکانیسم اثر: بی حسی موضعی بر روی مخاط مجاری ادراری

عوارض: دارای ریسک زیاد در بیماران فاویسم

توجه:

این دارو بصورت طبیعی رنگ ادرار رو به نارنجی پررنگ تغییر میده و جای هیچ نگرانی نیست.

این دارو یک داروی علامتی بوده و برای درمان قطعی بیماری نیست.

سفر در زمان

بازگشت به گذشته به مراتب پیچیده تر از سفر به آینده است! و شاید ناممکن تر از سفر به آینده...!

علت این مسئله پارادوکسی است که شما با رفتن به گذشته می توانید در تاریخ جهان و آنچه هم اکنون به وقوع پیوسته، اعمال کنید. و عملاً در وقوع اتفاقات تغییر ایجاد کنید!!!

مثلاً می توانید پدر خود را بکشید تا در آینده وجود نداشته باشید...!!!

Buzz Aldrin-Apollo11

در ماموریت "آپولو 11" فضانوردان گزارش دادند جسمی عجیب در نزدیک آنهاست! آنها تصور کردند این جسم بخش جدا شده ی موشک SIV-B است، اما ار زمین خبر رسید این موشک بیش از 1000 کیلومتر از آنها فاصله دارد...!

نکته: عکس فوق واقعی می باشد. رو به دوربین بازآلدرین و پشت به دوربین نیل آرمسترانگ قرار دارد. عکس نیل بر روی کلاه باز قابل مشاهده است!


این مطلب را هم شاید دوست داشته باشید:

(نسخه ی کامل)

(این منظومه یکی از آثار گرانقدر عبید زاکانی است که حتی در آسمان ادبیات شعر و شاعری ایران نیز می درخشد)

اگر داری تو عقل و دانش و هوش

بیا بشنو حدیث گربه و موش

بخوانم از برایت داستانی

که در معنای آن حیران بمانی

ای خردمند عاقل ودانا

قصهٔ موش و گربه برخوانا

قصهٔ موش و گربهٔ منظوم

گوش کن همچو در غلطانا

از قضای فلک یکی گربه

بود چون اژدها به کرمانا

شکمش طبل و سینه‌اش چو سپر

شیر دم و پلنگ چنگانا

از غریوش به وقت غریدن

شیر درنده شد هراسانا

سر هر سفره چون نهادی پای

شیر از وی شدی گریزانا

روزی اندر شرابخانه شدی

از برای شکار موشانا

در پس خم می‌نمود کمین

همچو دزدی که در بیابانا

ناگهان موشکی ز دیواری

جست بر خم می خروشانا

سر به خم برنهاد و می نوشید

مست شد همچو شیر غرانا

گفت کو گربه تا سرش بکنم

پوستش پر کنم ز کاهانا

گربه در پیش من چو سگ باشد

که شود روبرو بمیدانا

گربه این را شنید و دم نزدی

چنگ و دندان زدی بسوهانا

ناگهان جست و موش را بگرفت

چون پلنگی شکار کوهانا

موش گفتا که من غلام توام

عفو کن بر من این گناهانا

مست بودم اگر گهی خوردم

گه فراوان خورند مستانا

گربه گفتا دروغ کمتر گوی

نخورم من فریب و مکرانا

میشنیدم هرآنچه میگفتی

آروادین قحبهٔ مسلمانا

گربه آنموش را بکشت و بخورد

سوی مسجد شدی خرامانا

دست و رو را بشست و مسح کشید

ورد میخواند همچو ملانا

بار الها که توبه کردم من

ندرم موش را بدندانا

بهر این خون ناحق ای خلاق

من تصدق دهم دو من نانا

آنقدر لابه کرد و زاری کردی

تا بحدی که گشت گریانا

موشکی بود در پس منبر

زود برد این خبر بموشانا

مژدگانی که گربه تائب شد

زاهد و عابد و مسلمانا

بود در مسجد آن ستوده خصال

در نماز و نیاز و افغانا

این خبر چون رسید بر موشان

همه گشتند شاد و خندانا

هفت موش گزیده برجستند

هر یکی کدخدا و دهقانا

برگرفتند بهر گربه ز مهر

هر یکی تحفه‌های الوانا

آن یکی شیشهٔ شراب به کف

وان دگر بره‌های بریانا

آن یکی طشتکی پر از کشمش

وان دگر یک طبق ز خرمانا

آن یکی ظرفی از پنیر به دست

وان دگر ماست با کره نانا

آن یکی خوانچه پلو بر سر

افشره آب لیمو عمانا

نزد گربه شدند آن موشان

با سلام و درود و احسانا

عرض کردند با هزار ادب

کای فدای رهت همه جانا

لایق خدمت تو پیشکشی

کرده‌ایم ما قبول فرمانا

گربه چون موشکان بدید بخواند

رزقکم فی السماء حقانا

من گرسنه بسی بسر بردم

رزقم امروز شد فراوانا

روزه بودم به روزهای دگر

از برای رضای رحمانا

هرکه کار خدا کند بیقین

روزیش میشود فراوانا

بعد از آن گفت پیش فرمائید

قدمی چند ای رفیقانا

موشکان جمله پیش میرفتند

تنشان همچو بید لرزانا

ناگهان گربه جست بر موشان

چون مبارز به روز میدانا

پنج موش گزیده را بگرفت

هر یکی کدخدا و ایلخانا

دو بدین چنگ و دو بدانچنگال

یک به دندان چو شیر غرانا

آندو موش دگر که جان بردند

زود بردند خبر به موشانا

که چه بنشسته‌اید ای موشان

خاکتان بر سر ای جوانانا

پنج موش رئیس را بدرید

گربه با چنگها و دندانا

موشکانرا از این مصیبت و غم

شد لباس همه سیاهانا

خاک بر سر کنان همی گفتند

ای دریغا رئیس موشانا

بعد از آن متفق شدند که ما

می‌رویم پای تخت سلطانا

تا بشه عرض حال خویش کنیم

از ستم‌های خیل گربانا

شاه موشان نشسته بود به تخت

دید از دور خیل موشانا

همه یکباره کردنش تعظیم

کای تو شاهنشهی بدورانا

گربه کرده است ظلم بر ماها

ای شهنشه اولم به قربانا

سالی یکدانه میگرفت از ما

حال حرصش شده فراوانا

این زمان پنج پنج میگیرد

چون شده تائب و مسلمانا

درد دل چون به شاه خود گفتند

شاه فرمود کای عزیزانا

من تلافی به گربه خواهم کرد

که شود داستان به دورانا

بعد یکهفته لشگری آراست

سیصد و سی هزار موشانا

همه با نیزه‌ها و تیر و کمان

همه با سیف‌های برانا

فوج‌های پیاده از یکسو

تیغ‌ها در میانه جولانا

چونکه جمع آوری لشگر شد

از خراسان و رشت و گیلانا

یکه موشی وزیر لشگر بود

هوشمند و دلیر و فطانا

گفت باید یکی ز ما برود

نزد گربه به شهر کرمانا

یا بیا پای تخت در خدمت

یا که آماده باش جنگانا

موشکی بود ایلچی ز قدیم

شد روانه به شهر کرمانا

نرم نرمک به گربه حالی کرد

که منم ایلچی ز شاهانا

خبر آورده‌ام برای شما

عزم جنگ کرده شاه موشانا

یا برو پای تخت در خدمت

یا که آماده باش جنگانا

گربه گفتا که موش گه خورده

من نیایم برون ز کرمانا

لیکن اندر خفا تدارک کرد

لشگر معظمی ز گربانا

گربه‌های براق شیر شکار

از صفاهان و یزد و کرمانا

لشگر گربه چون مهیا شد

داد فرمان به سوی میدانا

لشگر موشها ز راه کویر

لشگر گربه از کهستانا

در بیابان فارس هر دو سپاه

رزم دادند چون دلیرانا

جنگ مغلوبه شد در آن وادی

هر طرف رستمانه جنگانا

آنقدر موش و گربه کشته شدند

که نیاید حساب آسانا

حملهٔ سخت کرد گربه چو شیر

بعد از آن زد به قلب موشانا

موشکی اسب گربه را پی کرد

گربه شد سرنگون ز زینانا

الله الله فتاد در موشان

که بگیرید پهلوانانا

موشکان طبل شادیانه زدند

بهر فتح و ظفر فراوانا

شاه موشان بشد به فیل سوار

لشگر از پیش و پس خروشانا

گربه را هر دو دست بسته بهم

با کلاف و طناب و ریسمانا

شاه گفتا بدار آویزند

این سگ روسیاه نادانا

گربه چون دید شاه موشانرا

غیرتش شد چو دیگ جوشانا

همچو شیری نشست بر زانو

کند آن ریسمان به دندانا

موشکان را گرفت و زد بزمین

که شدندی به خاک یکسانا

لشگر از یکطرف فراری شد

شاه از یک جهت گریزانا

از میان رفت فیل و فیل سوار

مخزن تاج و تخت و ایوانا

هست این قصهٔ عجیب و غریب

یادگار عبید زاکانا

جان من پند گیر از این قصه

که شوی در زمانه شادانا

غرض از موش و گربه برخواندن

مدعا فهم کن پسر جانا

(این پست همواره آپدیت خواهد شد)

 

در هر حرفه ای آدم های خوب و کاربلد هم هستن که واقعاً به درد آدم های اجتماع اشون میخورن، و در رشته پزشکی این مورد هم بیشتر به چشم میاد و هم حیاتی تر هستش...

میخوام در پست هایی مخصوص بهترین پزشک ها و متخصصین شهر مشهد که خودم تجربه کرده ام رو براتون معرفی کنم. امیدوارم که به دردتون بخوره و من رو هم از دعای خیر خودتون محروم نکنین:

 

1- متخصص داخلی:

 

دکتر علیرضا عطاری(قلب و گوارش و آندوسکوپی)

 آدرس مطب: آزادشهر - بین امات 7 و 9 - پلاک 107

تلفن: 36088020

روزها و ساعات کاری: - تا - / از - تا -

سایت: ---

توضیحات: ---

 

2- متخصص کلیه، مجاری ادرار و تناسلی:

 

دکتر وحید دایی

 آدرس مطب: کوهسنگی 7 - پلاک 6 - ساختمان پزشکان فراز / جنب بیمارستان مهر

تلفن: 7246 3844 - 1463 3840 - 1393 3840

روزها و ساعات کاری: شنبه تا چهارشنبه / از 5 تا 9 عصر

سایت: drvahiddaei.com

توضیحات: ایشان بسیار با حوصله هستند و البته حاذق

 

3- متخصص مغز و اعصاب:

 

محمد فرجی

آدرس مطب: بلوار احمدآباد - خیابان پرستار 1(اول خیابان سمت راست) - ساختمان پورسینا

تلفن: 8040 3840- 0000 0000 - 000 0000

روزها و ساعات کاری: - تا - / از 0 تا 0 عصر

سایت: -

توضیحات: بسیار باحوصله و حاذق

 

حسین مشهدی نژاد

آدرس مطب: خیابان چمران - چمران 11

تلفن: 4424 3859- 0000 0000 - 000 0000

روزها و ساعات کاری: - تا - / از 0 تا 0 عصر

سایت: -

توضیحات: ایشان بسیار با حوصله هستند و کاربلد

 

فرح اشرف زاده(فوق تخصص مغز و اعصاب کودکان)

آدرس مطب: بلوار احمدآباد - خیابان پرستار 1(اول خیابان سمت راست) - ساختمان پورسینا

تلفن: 8040 3840- 0000 0000 - 000 0000

روزها و ساعات کاری: - تا - / از 0 تا 0 عصر

سایت: -

توضیحات:

- خودم مراجعه نداشتم، ولی تعریف زیادی میکنن
- ایشان همسر دکتر محمد فرجی هستند

 

4- متخصص گوارش:

 

مهدی افضل آقایی - فوق تخصص گوارش و کبد و مجاری صفراوی

آدرس مطب: بلوار کوثر - بین کوثر 2 و 4 - ساختمان فارابی - طبقه دوم

تلفن: 4066 3870- 4067 3870

روزها و ساعات کاری: - تا - / از 0 تا 0 عصر

سایت: dr-afzalaghaie.ir

توضیحات: اخذ نوبت تلفنی و سایت / حاذق و باحوصله هستند

 

حسن وثوقی نیا - فوق تخصص گوارش و کبد

آدرس مطب: چهارراه گلریز - ساختمان نگین

تلفن: 1888 3842- 1818 3760 - 000 0000

روزها و ساعات کاری: - تا - / از 0 تا 0 عصر

سایت: -

توضیحات: بسیار حاذق - البته بسیار مطب شلوغی دارن و وقت گرفتن بسیار مشکله و برای 1 تا 3 ماه بعد وقت میدن - نکته: یک موردی که من خوشم نیومد اینه که از دانشجوهاش هم انگار در پروسه ویزیت استفاده میکنه!

 

عبدالرسول حیاتبخش - فوق تخصص گوارش و کبد

آدرس مطب: پرستار1 - ساختمان سینا

تلفن: 38440714

روزها و ساعات کاری: - تا - / از 0 تا 0 عصر

سایت: -

توضیحات: ساعت 3 باید نام نویسی کنین ساعت 5 هم ویزیت میشین

 

غلامعلی محرابی - فوق تخصص گوارش و کبد و آندوسکوپی

آدرس مطب: کوهسنگی - میدان الندشت - جنب بیمارستان مهر - ساختمان فراز - طبقه 4 - واحد 405

تلفن: 38402639 - 38553593

روزها و ساعات کاری: - تا - / از 0 تا 0 عصر

سایت: -

توضیحات:

 

حسن سعادت نیا - فوق تخصص گوارش و کبد

آدرس مطب: احمدآباد - نبش عارف 5 - ساختمان 17

تلفن: 38425221

روزها و ساعات کاری: - تا - / از 0 تا 0 عصر

سایت: -

توضیحات:

 

قدرت اله سلطانی - فوق تخصص گوارش و کبد

آدرس مطب: احمدآباد - بین عارف 2 و 4 - ساختمان حکیم

تلفن: 38429883

روزها و ساعات کاری: - تا - / از 0 تا 0 عصر

سایت: -

توضیحات:

 

امید قنایی - فوق تخصص گوارش و کبد و مجاری صفراوی

آدرس مطب: چمران 6/2(گلستان شرقی) - ساختمان آپادانا - طبقه 4

تلفن: 32238966

روزها و ساعات کاری: - تا - / از 0 تا 0 عصر

سایت: -

توضیحات:

 

5- متخصص ریه:

 

داوود عطاران

آدرس مطب: بین بعثت 3 و 5 - پلاک 19

تلفن: 0303 3844- 0000 0000- 000 0000

روزها و ساعات کاری: عصرها

روش نوبت گیری:

تلفنی: روزهای پنجشنبه از ساعت 16 به بعد

از طریق سایت: همه روزه از ساعت 16 به بعد از سایت www.drdattaran.com

توضیحات: دستگاه اسپیرومتری هم در مطب ایشان موجود است.

 

6- متخصص اطفال:

 

دکتر احمد شاه فرهت

 آدرس مطب: احمدآباد - پرستار

بسیار بسیار حاذق و باتجربه

نوبت گرفتن بسیار سخت می باشد و جدیداً اطلاعی از نحوه نوبت دهی ایشان ندارم

 

دکتر شادی نوری زاده

 آدرس مطب: احمدآباد - نبش پرستار 1 - ساختمان سپهر پارسیان

تلفن: 38331701 الی 5

روزها و ساعات کاری: شنبه تا پنجشنبه

سایت: ---

توضیحات: ایشان بسیار با حوصله و نسبتاً حاذق هستند

 

دکتر احمد هاشم زاده(متخصص اطفال)

 آدرس مطب: خ چمران، چهارراه گلستان، ساختمان گلستان

تلفن: 38592039

روزها و ساعات کاری: ---

سایت: ---

توضیحات: ---

 

دکتر محمود ملک نژاد(فوق تخصص نفرولوژی اطفال، پیوند اعضاء در کودکان، انجام ختنه)

 آدرس مطب: خ چمران، چمران 15، ساختمان شفا، طبقه دوم

تلفن: 38525494 - 09052310501

روزها و ساعات کاری: شنبه تا چهارشنبه 17 تا 20

سایت: ---

توضیحات: ---

 

دکتر علیرضا نخعی مقدم(متخصص کودکان و نوزادان)

 آدرس مطب: آزادشهر، بین امامت 9 و 11، جنب داروخانه دکتر شاه رضایی، مجتمع تخصصی هامون، طبقه همکف

تلفن: 4816 3605 - 0000 0000 - 000 0000

روزها و ساعات کاری: شنبه تا چهارشنبه 17 تا 20

سایت: ---

توضیحات: ---

 

7- متخصص ارتوپدی:

 

حمید قاضی

آدرس مطب: آزادشهر، چهارراه میلاد، جنب بانک رفاه

تلفن: 7105 3609 - 9447 3605 - 000 0000

روزها و ساعات کاری: عصرها

روش نوبت گیری: تلفنی و حضوری

توضیحات: پزشک بدی نیست...

 

8- متخصص قلب و عروق:

 

زهره رایضی

آدرس مطب: بلوار امامت، امامت 34، ساختمان پزشکان امامت - طبقه 5

تلفن: 0711 3611 - 8103 411 903 - 000 0000

روزها و ساعات کاری: عصرها از ساعت 5:30 تا 8:30 - شنبه، دوشنبه، سه شنبه و پنجشنبه

روش نوبت گیری: تلفنی و حضوری

توضیحات: پزشک بدی نیست... مطب اش دارای نوار قلب، تست ورزش، اکوکاردیوگرافی، آنژیوگرافی و هولتر مانیتورینگ است.

 

فروه وکیلیان

آدرس مطب: پنج راه سناباد - بین قائم 25 و 27 - تقاطع کفایی - پلاک 85

تلفن: 4013 3843 - 8418 3845 ( جوابگویی در 5 تا 8 در روزهای کاری) - 8103 411 903

روزها و ساعات کاری:

روش نوبت گیری:

توضیحات:

 

9- آزمایشگاه ها:

 

آزمایشگاه تخصصی صدرا

 آدرس: خیابان دانشگاه - دانشگاه 31 - نبش چهارراه اول

تلفن: 38482811 - 38482810

روزها و ساعات کاری: صبح تا عصر شنبه تا پنجشنبه

سایت: sadralab.ir

امکان دریافت جواب از طریق مراجعه به سایت

اماکن نمونه گیری در منزل

 

آزمایشگاه تخصصی دکتر علی عبدی نژاد

 آدرس: انتهای بلوار سجاد، جنب بانک شهر، پلاک 275

تلفن: 3318 3605 - 7214 3609

روزها و ساعات کاری: صبح و عصر - جوابدهی از 6 تا 8 عصر

سایت: aabdilab.com

امکان دریافت جواب از طریق مراجعه به سایت

 

آزمایشگاه طبی و پاتولوژی ابن سینا

 آدرس: حدفاصل بلوار هفت تیر و وکیل آباد 22 - پلاک 538

تلفن: 38685626

روزها و ساعات کاری: صبح تا عصر شنبه تا پنجشنبه

سایت: ebnsinalab.com

امکان دریافت جواب از طریق نصب اپلیکیشن آزمون همراه، مراجعه به سایت، پیامک و پیک

اماکن نمونه گیری در منزل

 

10- سونوگرافی ها:

 

سونوگرافی و رادیولوژی دیجیتال دکتر مهدی طارمی

آدرس: بلوار امامت - داخل امامت 34(کنار پل عابرگذر)

تلفن: 36145722 تا 23 - 09157378115

روزها و ساعات کاری: صبح تا عصر شنبه تا پنجشنبه

 

سونوگرافی و رادیولوژی دکتر سیدعباس ذبیحی

آدرس: سه راه آب و برق - بین وکیل آباد 20 و 22 - پلاک 482

تلفن: 4174 3867 - 0000 00 000 - 000 0000

روزها و ساعات کاری: صبح تا عصر - نوبت دهی حضوری

 

سونوگرافی و رادیولوژی دکتر مهدی اسفندیاری

آدرس: احمدآباد - نبش محتشمی 1 - پلاک 75

تلفن: 38461148

روزها و ساعات کاری: صبح ها: 9 تا 2 عصرها: 4 تا 9 - پنجشنبه ها فقط صبح

 

10- اکوکاردیوگرافی:

 

اکوکاردیوگرافی دکتر ابطحی(متخصص کودکان و نوزادان، فوق تخصص قلب کودکان)

آدرس: کوی دکترا، بین سه راه ادبیات و چهارراه دکترا، ابن سینا 11، ساختمان پزشکان، طبقه سوم

تلفن: 4142 3843 - 0000 00 000 - 000 0000

روزها و ساعات کاری: ---  - نوبت دهی حضوری و تلفنی

 

12- کیلینیک ارتوپدی:

 

کیلینیک تندیس

آدرس مطب: خیابان احمد آباد، احمد آباد 11، پلاک 143

تلفن: 9480 517 915 شهرام رزاران ارتوتیست و پروتزیست - 0000 0000 - 000 0000

روزها و ساعات کاری: عصرها 5 تا 9 - به استثناء پنجشنبه ها

روش نوبت گیری: تلفنی و حضوری

توضیحات: طراحی و ساخت پروتزها و ارتوزها

عاشق همه سال مست و رسوا بادا

دیوانه و شوریده و شیدا بادا

با هوشیاری غصه ی هر چیز خوریم

چون مست شویم هر چه بادا بادا

خورشید و غول سرخ

وقتی در چند میلیارد سال آینده خورشید به غول سرخ تبدیل شد، زمین و اقیانوس ها تبخیر شده و اتمهای بدن انسان ها مجدداً به فضای میان ستاره ای برمیگردند، تا دوباره نسل جدیدی از ستارگان و سیارات را بسازند...!

اتمهای بدن شما در طول حیات 4.6 میلیارد ساله زمین در میان دایناسورها، ماهی ها، گیاهان و پرندگان بارها بازیافت شده و اکنون در بدن شما جای دارند! سپس با مرگ، دوباره آنها را به زمین برمیگردانید...

در ازدحام موسیقی صدایت

در تجمع تشعشع نگاهت

اندکی صبر کن

و بزن ساز جدایی را

شاید گم شوم در خود

بی گمان خواهم مُرد

چه مرگ زیبایی!

چه وصال بی انتهایی...

" بودن یا نبودن ... مساله این نیست ... ! "

در خواندن متن زیر به هیچ وجه عجله نکنید و سعی کنید تمامی آن را به نوبت درک کنید و این کار را در آرامش انجام دهید .. تمرکز کافی ...

فیلسوفی چینی می گوید:
" دیشب در خواب دیدم که یک پروانه ام ...
و اکنون نمی دانم انسانی هستم که خواب دیدم یک پروانه ام ...
یا پروانه ای ام که خواب می بینم انسانم ... ! "
به جهان اطراف نگاهی بیندازید این هایی که می بینید حقیقت است؟ ایا وجوددارد؟

حقیقت کدام است... ؟
فرق بین رویا و بیداری چیست... ؟

جرج بارکلی یک فیلسوف ایرلندی و یک تجربه گرا بود... در آن دوره برای پاسخ به این پرسش که حقیقت چیست فیلسوفان زیادی متولد شدند... که دو نوع تفکر را ایجاد کرد دسته ای خرد گرا بودند ... میگفتند درک حسی ما از اطرافمان می تواند دچار خطا باشد مثلا وقتی ما خواب می بینیم در خواب نیز می شنویم و لمس می کنیم و حس میکنیم این جهان بیداری ما هم اینگونه ست ما نیز در بیداری می بینیم می شنویم لمس می کنیم و حس می کنیم ... خواب و بیداری در هر دو حس میکنیم پس چگونه می توانیم بگوییم که این حس هایمان درست می گوید؟ شاید اکنون نیز خواب باشیم و روزی برخیزیم و ببینیم که این ها تماما رویا بوده است... خرد گرایان گقتند حس های ما خطا پذیر و غیر قابل اعتمادند ... پس حقیقت را چگونه بشناسیم؟ حقیقت چیست؟ آن ها پاسخی دادند: عقل ... عقل ما هست که به ما درست می گوید هر چه که عقل ما گفت عین حقیقت است... اما دسته دوم یعنی تجربه گرایان گفتند: عقل نیز معیاری نا درست در تشخیص است ما در ذهنمان می توانیم اژدهایی را تصور کنیم یا اسب تک شاخ یا هر چیز دیگر اما این ها نمی توانند حقیقی باشند تا زمانی که تجربه و دیده شوند در غیر این صورت توهم اند ...
کدام درست می گویند؟ ... تجربه و ادراکات حسی ما؟ ... یا عقل و اندیشه های ما؟
بارکلی پاسخ می دهد: ... آن چه که بر پایه عقل است توهم است ... حواس ما درست می گویند اما این ها حواس حقیقی نیستند و در اصل این ها حواس نیستند...! و آن چه که بعنوان شیء حس می کنیم هم در واقع شیء نیست... !!
تصور می کنید که چه حرف احمقانه ایست... ! اما اگر شما دست خود را محکم به میز بکوبید چه حس می کنید؟ ... یقینا چیزی سفت و محکم را ... حال اگر شما در رویا دست خود را به میزی بکوبید چه؟ ... باز هم چنین چیزی را حس می کنید : چیزی سفت و محکم .. اما می توانیم بگوییم که واقعا میز چیزیست سفت و محکم؟ ... در رویای شما میز حقیقی وجود ندارد ولی آن را حس کردید ... همین طور ممکن است با هیپنوتیزم کاری کنند که شما چیز هایی گرم یا سرد یا نوازش یا ضربت یا حتی اصواتی را حس کنید ... در حالی که چیزی نبوده است... حال سوال این است: اگر میز واقعا سفت نبود چگونه شما چیزی سفت و محکم را حس کردید ؟ بارکلی می گوید آن چیز آن میزی که حس کردیم واقعا هست فقط آن گونه که می بینیم و حس می کنیم نیست ... او معتقد بود در درون هر چیزی مثل میز جوهر وجودی و اصلی میز – یک نوع روح – وجود دارد وقتی دستتان را به میز می کوبید دست شما نیز جوهری دارد و این دو جوهر نسبت به هم واکنش می دهند این واکنش همان حس شماست... گرمی و سردی و سفتی و نرمی همه توهم است ... یک ظاهر ... یک جور پوسته روی جوهره وجودی آن ماده دنیای ما ... حقیقت آن، این جوهره وجودی ست که در همه چیز هست : یک سنگ .. یک انسان .. یک درخت .. و یک میز ... و تلاقی و برخورد این ها حس های ماست ... جهانی که به این شکل می بینیم و می شنویم و لمس میکنیم ظاهر است این حس های ما حقیقی اند ... منتها نه به این شکل ، بلکه این ها این جوهر وجودی بی شکل است ... ما از دریچه نگاه خودمان آن را می بینیم ممکن است ما یک پرتغال را نارنجی رنگ و یک پشه آن را بنفش رنگ ببیند .. این دید ها متفاوتند .. فقط یک جوهره بی شکل هست که آن حقیقی ست و شکلی که به آن می دهیم از خودمان است تصور ماست همان طور که یک پشه آن را به گونه ای دیگر تصور می کند ... این جوهره وجودی کل هستی نیز یک تصور است ! وقتی که خواب میبینیم ما جهانی جدید می آفرینیم ! حس میکنیم و دنیای دیگر ایجاد می کنید ما یک جوهره وجودی جدید ریخته ایم یعنی خلق کرده ایم : همانطور که در خواب این جوهره می تواند به شکلی دیگر تصور شود(یعنی در خواب ممکن است یک میز نرم باشد یا هر چیز به هر شکل دیگری تصور شود ) ... ما نیز در یک خوابیم ... ما می توانیم در خوابمان هر چیزی را مطابق میل و تصورمان شکل دهیم این جوهره وجودی خلق شده را به شکل تصور و فکر و اندیشه خود دربیاوریم اما یک موجود خلق شده در خواب ما ، نمی تواند این کار را بکند یعنی نمی تواند خواب ما را تغییر دهد بلکه اختیار خواب خلق شده مان دست خودمان است و هر مخلوقی در خواب ما جوهره وجودی ریخته شده توسط ما در خودش و جهانی که او در آن زندگی می کند و ساخته ماست را آن طور که ما میخواهیم ببیند، می بیند! (گاها نیز در خواب دیده اید که فقط یک ناظر هستید و وجود خارجی هم می توانید نداشته باشید! یعنی همه چیز در جهان آفریده شما دست خودتان است حتی شکل بودنتان به هر شکلی که تصور کنید در خوابتان می توانید باشید)... :: ما نیز در خوابیم ما شخصیت های یک خواب هستیم یک وجود برتر یا حتی یک شخص دیگر ما را خواب می بیند ! ما جهان را آن گونه که او می خواهد می بینیم و جوهره وجودی ما و این جهانمان، ریخته شده و خلق شده ی اوست همان طور که خواب ما خلق شده ی ماست ... ما اشعه ای و انعکاسی از آنیم... ::
(همینطور نه تنها اشیا و مواد بلکه تمام ساختار های خلق شده ما دست خود ماست شاید تجربه کرده اید که مدتی چند ساعاتی طولانی را خوابیده اید و تنها خوابی کوتاه دیده اید ! زمان نیز دست ساخت خود شماست و کنترل آن در دستان شما در خوابتان است ... همینطور نیز مفهوم مکان و هر مفهومی...)

پس به گفته بارکلی : بودن یا نبودن .. مساله این نیست ! مساله این است که ما کی هستیم ... آیا به راستی ما مُشتی پوست و استخوانیم؟ آیا جهان ما متشکل از چیز های واقعی ست؟ یا همه چیز ساخته و پرداخته ذهنی برتر است؟

در عشق توام نصیحت و پند چه سود

زهرآب چشیده ام مرا قند چه سود

گویند مرا که بَند بر پاش نَهید

دیوانه دل است پای در بند چه سود

غم را بَرِ او گزیده می باید کرد
وَز چاه طمع بریده می باید کرد
خون دل من ریخته می خواهد یار
این کار مرا به دیده می باید کرد
اَندَر دل بی وفا غم و ماتم باد
آن را که وفا نیست زعالم کم باد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم، که هزار آفرین بر غم باد
از کتاب چنین گفت زرتشت:

"سوختن در آتشِ خویشتن را خواهان باش، بی خاکستر شدن کی نو توانی شد"

"کم خطرترین" داروی تضعیف کننده سلسه اعصاب مرکزی می باشد و یک نوع داروی هوشبری است. این دارو تنفس و گردش خون را قطع نمی کند. کتامین عُق زدن غیرارادی را نیز مختل نمی کند.

این دارو در انسان آثار توهمی ایجاد می کند. در حال حاضر در پزشکی استفاده محدودی دارد.

اشکال دارویی: آمپول و گاز

مکانیسم اثر: مانند فن سیکلیدینها با بلوک گیرنده های گلوتامات ناحیه تالاموس مغز مانع انتقال پیام درد به سیستم لیمبیک می شود.

آثار و عوارض: توهم، احساس جدایی خود از اطراف، دلیریوم(Delirium)، دیدن رویاهای واضح، خطاهای ادراکی و بینایی و...

فصل سکوت

فصل رهایی

فصل آواز

آواز تنهایی

فصل دل

آواز عشق

نوبت عاشقی

در میان هجوم دیگران

فصل نو

فصل من

فصل پائیز!

نوبت دل...

می رسد اکنون

و من همچنان در وسعت هجران نگاهت... هستم!

عشق خداست

خدا عشقست

عشق نیستیست

عشق هستیست

شاید عشق خداست

عشق شاید ازدحام خداست!

خدا یعنی عشق

و ازحام عشق چه زیباست...

و من سالهاست در ازدحام خدا، ناباوری را معنی میکنم...

حتماً بارها AM و PM شنیدید، و احتمالاً خیلی ها میدونن که AM یعنی قبل از ظهر و PM یعنی بعد از ظهر، اما خیلی ها نمیدونن اینها مخفف چی هستن!
AM: ante meridiem
PM: post meridiem
ante: پیش از
post: پس از
meridiem: ظهر(لاتین)
برای 12 شب بهتره از midnighte(نیمه شب) استفاده بشه
و برای 12 ظهر بهتره از noon(ظهر) استفاده بشه
ولی برخی افراد به جای midnighte از AM و به جای noon از PM استفاده می کنند
معنی: یابوی* وحشی
نوع گویش: تهرانی(لهجه و گویش تهرانی)

* نوعی از اسب بارکش کوچک، اسب پالانی، اسب کم بهاء، اسب لَکَنتی** و زوار در رفته
** عاجز و از کار مانده(مثل اسب لَکَنت)، فرسوده و قُراضه(مثل شمشیر لَکَنت)

بخوان روضه ی دل

تا بریزم اشک از برای خود

بخوان حدیث عشق

تا بنالم بر خویشتن

بگو از جدایی، از هجران

تا سرکشم داد از دَرون

بگو تا کی سرآید این فراق

تا جان دهم بر سَرِ عشق

اونم چه پفکی...
ذرت نمکی!
چی شدیم...
دیشب رفتم نمایشگاه بین المللی مشهد
نمایشگاه پاییزه گذاشتن
از ترافیک کم خیابون های نزدیکش شک کردم!
جلوی در تعجب کردم
وقتی خلوتی زیاد پارکینگ رو دیدم دیگه مطمئن شدم که خبریه!
موقع گرفتن بلیط ورودی هم متعجب وار ادامه دادم...
در ذهنم سئوالات زیادی بود
که ناگهان به دیدن تعدادی پفک به دستان بر تعجبم فزون گشت...
عده ای در فضای روباز جلوی غرفه تنظیم بازار صف کشیده بودند، طولانی...
همه سالن ها به غیر یکی تعطیل بودند، روحانی...(فضا)
من به سمت سالن باز دوان، جسمانی...(رفتنم)
همچنان پفک به دستان را می دیدم، شادانی...(شاد ولی از داخل داغان)
تا اینکه...
تا اینکه فهمیدم باید گریه کرد به جای خنده!
بهترین کالای به درد بخورت پفک اونم از نوع ذرت نمکی بود توی نمایشگاه بین المللی مشهد!!!
چرا آخه؟!!!
فروشنده ها جنس ندارن!
مردم هم پول!
چرا اینجوری شد؟!!!
توی این روزها خیلی ها جلوی زن و بچشون شرمنده میشن... خیلی ها!

یه بار چند روزی یه صدایی از ماشین می اومد

اولا غیژ غیژ بود، بعد شد غار غار... :-)

هی هم زیادتر میشد!

بله... از بلبرینگ چرخ جلو بود

خراب شده بود و داشت قفل میکرد

در این مواقع بایستی سریع برین و رفع عیب کنین، وگرنه کامل قفل میکنه و خرد میشه بلبرینگ، اونموقع باید پول یدک کش هم بدین!

نکته: این صدا رفته رفته بیشتر میشه، با سرعت زیاد بیشتر میشه و هم توی دنده و هم در حالت خلاص صدا هست و قطع نمیشه

و هر روز یک قدم به مرگ نزدیکتر...

جبر محض زندگی!

همه جبر... تولد، زندگی و مرگ!

و اما اختیار...

معنی: یعنی زوارش در رفته، داغون(داغان*) شده، به فنا رفته

زِرت(فِزرت): رمق = توانایی

قمصور: خراب = تباه = داغان

نوع گویش: تهرانی(لهجه و گویش تهرانی)

معادل ها: تِلنگش در رفته = زِوارش در رفته = فِزرتِش در رفته



*داغان: متلاشی = از هم پاشیده

میر فخرالدین محمود بن امیر یمین‌الدین طغرایی مستوفی بیهقی فریومدی، مشهور و متخلص به «ابن یمین» یکی از شاعران ایران در سده هشتم هجری است.
 

آن کس که بداند و بخواهد که بداند
خود را به بلندای سعادت برساند
آن کس که بداند و نداند که بداند
با کوزه آب است ولی تشنه بماند
آن کس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند
آن کس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند

 

یک روایت دیگر:

آن کس که بداند و بداند که بداند

اسب خرد از گنبد گردون بجهاند!

آن کس که بداند و نداند که بداند

بیدار کنیدش که بسی خفته نماند!

آن کس که نداند و بداند که نداند

لنگان خرک خویش به منزل برساند!

آن کس که نداند و نداند که نداند

در جهل مرکب ابدالدهر بماند!

 

وسعتی از تنهایی را در چشمانم میبندم
فراموش می کنم...
شاید در خواب، چشمانت تعبیر شود!
و شاید تعبیر تنهاییم، نابودیست...
چه باک در نا بودی تو، نابودییم تعبیر شود...
زیباست در هر حالی
در ناباوری طولانی، تعبیر کن...
1- تقریباً تمامی مطالب این وبلاگ از جایی کپی نشده اند(فقط مطالبی مانند منتخب ادبی، پزشکی و بهداشت از منابع مختلف اخذ شده اند)
و اکثر مطالب حاصل تجربیات و اطلاعات خودم می باشد
2- لطفاً به خاطر زحمات زیادی که برای این وبلاگ کشیده ام، در صورت کپی برداری، منبع و نام این وبلاگ ذکر شود(چون برای راحتی کار شما و کپی در صورت نیاز، کد ضد کپی رو حذف کردم از کدنویسی بلاگ)
این روزا در مورد نتایج کنکور بحث داغ هستش
و همینطور سهمیه ها و...

ولی کاش...

کاش سهمیه خوبی داشتیم

کاش سهمیه فرهنگ داشتیم
کاش سهمیه شعور داشتیم
سهمیه صبر
سهمیه خوبی
سهمیه هایی برای در کنار هم بودن...
یکی از امکانات خوب و در عین حال ساده ی ویندوز، داشتن کاغذ یادداشت(Sticky Notes) می باشد.

که به حالت چسبان و در رنگهای مختلف در دستکتاپ قرار می گیرد، و میتوانید برای خود انواع یادداشت ها و یادآورها را ایجاد کنید.

برای فراخوانی این امکان، Sticky Notes را در نوار Search programs and files تایپ کنید و اجرا کنید، برای افزادن کاغذهای بیشتر، علامت + در سمت چپ را بزنید، برای حذف یادداشت، علامت ضربدر سمت راست را بزنید و برای تغییر رنگ، راست کلیک کرده و رنگ مورد نظر را انتخاب کنید.

1- زرده تخم مرغ

2- آب اَنار

3- سبزی خوردن مخصوصاً اسفناج

4- مرکبات(ویتامین C به جذب آهن کمک می کند)

5- عسل

6- گوشت بلدرچین

7- آلو و انجیر

8- شیره انگور

نکته مهم:

1- برخلاف تصور عموم مردم، جگر میزان آهن زیادی نسبت به گوشت قرمز ندارد!

2- مواد غذایی که تانن(اسید تانیک) زیاد دارند(مثل چای) برای افراد کم خون خوب نیستند!

از چمن تا انجمن جوش بهار رحمت است

دیده هرجا باز می‌ گردد دچار رحمت است

خواه ظلمت‌کن تصور خواه نور آگاه باش

هرچه اندیشی نهان و آشکار رحمت است

ذره‌ها در آتش وهم عقوبت پر زنند

باد عفوم این‌قدر تفسیر عار رحمت است

دربساط آفرینش جزهجوم فضل نیست

چشم نابینا سپید از انتظار رحمت است

ننگ خشکی خندد ازکشت امیدکس چرا

شرم آن روی عرقناک آبیاررحمت است

قدردان غفلت خودگر نباشی جرم کیست

آنچه عصیان‌خوانده‌ای‌ آیینه‌دار رحمت است

کو دماغ آنکه ما از ناخدا منت‌کشیم

کشتی بی‌دست و پاییها کنار رحمت است

نیست باک از حادثاتم در پناه بیخودی

گردش‌رنگی‌که من دارم حصار رحمت است

سبحهٔ دیگر به ذکر مغفرت درکار نیست

تا نفس باقی‌ست هستی در شمار رحمت است

وحشی دشت معاصی را دو روزی سر دهید

تاکجا خواهد رمید آخر شکار رحمت است

نه فلک تا خاک آسوده‌ست در آغوش عرش

صورت رحمان همان بی‌اختیار رحمت است

شام اگرگل‌کرد بیدل پرده‌دار عیب ماست

صبح اگر خندید در تجدیدکار رحمت است

برخی روایت دارند که مولانا این شعر را سروده و بعد برخی شاعران کپی کرده اند، برخی هم روایت می کنند که این شعر مربوط به داریوش اقبالی است. و نیز سه روایت مختلف از این شعر همواره در منابع متفاوت منتشر می شود که هر سه مورد را اینجا برایتان جمع آوری کردم:

 

پیر منم جوان منم تیر منم کمان منم

یار مگو که من منم ،من نه منم ،نه من منم

گر تو توئی و من منم ،من نه منم ،نه من منم

عاشق زار او منم ، بی دل و یار او منم

یار و نگار او منم ، غنچه و خار او منم

لاله عذار او منم ، چاره ی کار او منم

بر سر دار او منم ، من نه منم ، نه من منم

باغ شدم ز ورد او ، داغ شدم ز پیش او

لاف زدم ز جام او ، گام زدم ز گام او

عشق چه گفت نام او من نه منم،نه من منم

دولت شید او منم ، باز سپید او منم

راه امید او منم ،من نه منم ،نه من منم

گفت برو تو شمس حق، هیچ مگو ز آن و این

تا شودت گمان یقین ،من نه منم ،نه من منم

 

*****

پیر منم جوان منم تیر منم کمان منم

دولت جاودان منم من نه منم نه من منم

سرو من اوست در چمن روح من اوست در بدن

نطق من اوست در دهن من نه منم نه من منم

زین واقعه مدهوشم با هوشم و بی هوشم

هم ناطق خاموشم هم نوح خموشانم

زان رنگ چه بی رنگم زان طره چه آونگم

زان شمع چو پروانه یارا چه پریشانم

هم ساقی و هم مستم هم فرقم و هم بختم

هم محنت و هم بختم هم دردم و درمانم

هم خونم و هم شیرم هم طفلم و هم پیرم

هم چاکر و هم میرم هم اینم و هم آنم

 

*****

خواجه مگو که من منم من نه منم نه من منم

گر تو تویی و من منم من نه منم نه من منم

عا شق زار او منم بی دل و یا ر او منم

با غ و بها ر او منم من نه منم نه من منم

یار و نگار او منم غنچه و خار او منم

بر سر دار او منم من نه منم نه من منم

لاله عذار او منم چاره ی کار او منم

حسن وجوار او منم من نه منم نه من منم

باغ شدم زورد او داغ شدم زگرد او

زاغ شدم ز درد او من نه منم نه من منم

آب گذشت از سرم بخت برفت از برم

ماه بریخت اخترم من نه منم نه من منم

لاف زدم ز جام او گام شدم ز گام او

عشق چه گفت نام او من نه منم نه من منم

روح مرا حیات ازو ذات مرا صفات ازو

فقر مرا ذکات از او من نه منم نه من منم

جان مرا جمالازو نفس مرا جلال ازو

عشق مرا کمال ازومن نه منم نه من منم

قرق شدم ز روح او بحر شدم ز نوح او

تا برسد فتوح او من نه منم نه من منم

دولت شید او منم باز سپید او منم

راه امید او منم من نه منم نه من منم

گفت برو تو شمس دین هیچ مگو از ان واین

تا شودت گمان یقین من نه منم نه من منم

تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی

تو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که تویی

من همه در حکم توام تو همه در خون منی

گر مه و خورشید شوم من کم از آنم که تویی

با همه ای رشک پری چون سوی من برگذری

باش چنین تیز مران تا که بدانم که تویی

دوش گذشتی ز درم بوی نبردم ز تو من

کرد خبر گوش مرا جان و روانم که تویی

چون همه جان روید و دل همچو گیاه خاک درت

جان و دلی را چه محل ای دل و جانم که تویی

ای نظرت ناظر ما ای چو خرد حاضر ما

لیک مرا زهره کجا تا به جهانم که تویی

چون تو مرا گوش کشان بردی از آن جا که منم

بر سر آن منظره‌ها هم بنشانم که تویی

مستم و تو مست ز من سهو و خطا جست ز من

من نرسم لیک بدان هم تو رسانم که تویی

زین همه خاموش کنم صبر و صبر نوش کنم

عذر گناهی که کنون گفت زبانم که تویی

همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر

سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر

همه غوطه‌ها بخوردی همه کارها بکردی

منشین ز پای یک دم که بماند کار دیگر

همه نقدها شمردی به وکیل درسپردی

بشنو از این محاسب عدد و شمار دیگر

تو بسی سمن بران را به کنار درگرفتی

نفسی کنار بگشا بنگر کنار دیگر

خنک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش

بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

تو به مرگ و زندگانی هله تا جز او ندانی

نه چو روسبی که هر شب کشد او بیار دیگر

نظرش به سوی هر کس به مثال چشم نرگس

بودش زهر حریفی طرب و خمار دیگر

همه عمر خوار باشد چو بر دو یار باشد

هله تا تو رو نیاری سوی پشت دار دیگر

که اگر بتان چنین‌اند ز شه تو خوشه چینند

نبدست مرغ جان را به جز او مطار دیگر

مرحبا طایر فرخ پی فرخنده پیام

خیر مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام

یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد

که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام

ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست

هر چه آغاز ندارد نپذیرد انجام

گل ز حد برد تنعم نفسی رخ بنما

سرو می‌نازد و خوش نیست خدا را بخرام

زلف دلدار چو زنار همی‌فرماید

برو ای شیخ که شد بر تن ما خرقه حرام

مرغ روحم که همی‌زد ز سر سدره صفیر

عاقبت دانهٔ خال تو فکندش در دام

چشم بیمار مرا خواب نه در خور باشد

من لَهُ یَقتُلُ داءٌ دَنَفٌ کیفَ ینام

تو ترحم نکنی بر من مخلص گفتم

ذاکَ دعوایَ و ها انتَ و تلکَ الایام

حافظ ار میل به ابروی تو دارد شاید

جای در گوشه محراب کنند اهل کلام

"از میزودی شرمق حلفی"
معروف به "صاف"

 

شعر در وصف حادثه:

از درد سر بُگداختم
لُپ چون گلاب انداختم
قِرقِرخَرک پرداختم
از صمغ گوشم ناله ام
فک در میان روی او
دندان عقلم سوی او
پس گردنم سوراخ شد
از درد چوُن آلاله ام
کتفم به جان آمد مرا
ساعد نهان آمد مرا
شلتوک شصتم پاره شد
مانند دختر خاله ام
قَرنیت پهلویم ببین
پِت را چونان کوهم ببین

پرپرتِ رانم کَنده شد
پَرپَر زند کنجاله ام
حلقم به نافم بند شد
اَزبان من دربَند شد
قِرقِرپِتَم آغشته شد
چون تسمه ی نقاله ام
بعد از تب اَرزن مرا
یک آرزو ماند مرا
بهتر طبیبی آیدم
درمان کند یکساله ام

 

شعر در وصف خشونت:

شب شد و باز این دلِ خون، جامِه کند جامه ی خون
شب شد و ابلیس مرا، جامه دَرَد وَر بدنم
در پی مردار دَوان، در شب ظلمانیِ جان
جغد فلک تیغ کِشَد، گریه کنم یحتملم
ناله ی شبگیرِ چو نی، وحشت بازار کُنِی
تیغ کشم بر رگ وی، تیر کِشَد بر سُخَنَم
پشت مرا خنجر تو، روی مرا هَنجر تو
هر طرفم گَنجَرِ تو، قاق بود پیروهَنَم
خون به جگر کرده مرا، پرده به در کرده مرا
وحشت از این بیشتر، شَرحه کند زُرتوغَنم
خَنجِ دلم خون کُنَدَش، اشک چو جیحون کُنَدَش
باز به خون آبه یِ دل، نسبت او من پَهَنَم

عجب آن دلبر زیبا کجا شد

عجب آن سرو خوش بالا کجا شد

میان ما چو شمعی نور می‌داد

کجا شد ای عجب بی‌ما کجا شد

دلم چون برگ می‌لرزد همه روز

که دلبر نیم شب تنها کجا شد

برو بر ره بپرس از رهگذریان

که آن همراه جان افزا کجا شد

برو در باغ پرس از باغبانان

که آن شاخ گل رعنا کجا شد

برو بر بام پرس از پاسبانان

که آن سلطان بی‌همتا کجا شد

چو دیوانه همی‌گردم به صحرا

که آن آهو در این صحرا کجا شد

دو چشم من چو جیحون شد ز گریه

که آن گوهر در این دریا کجا شد

ز ماه و زهره می‌پرسم همه شب

که آن مه رو بر این بالا کجا شد

چو آن ماست چون با دیگرانست

چو این جا نیست او آن جا کجا شد

دل و جانش چو با الله پیوست

اگر زین آب و گل شد لاکجا شد

بگو روشن که شمس الدین تبریز

چو گفت الشمس لا یخفی کجا شد

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی خبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو
قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد
در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو
گفتم ای دل چه مه ست این دل اشارت می کرد
که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو
گفتم این روی فرشته ست عجب یا بشر است
گفت این غیر فرشته ست و بشر هیچ مگو
گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
گفت می باش چنین زیر و زبر هیچ مگو
ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو
گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست
گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو

"بدل شدن به ثروتمند ترین مرد جهان که در گوشه ای از یک قبرستان آرام گرفته است برایم ارزشی ندارد، اینکه هر شب وقتی به رختخواب می روم احساس کنم کاری ارزشمند انجام داده ام چیزیست که برایم مهم محسوب می شود"

از کتاب زنده به گور:

یک احساساتی هست، یک چیزهایی هست که نمی شود به دیگری فهماند، نمی شود گفت، آدم را مسخره می کنند...

 بیماری سلیاک(Coeliac disease):

"بیماری سلیاک" یا "اسپیروی سلیاک" یک بیماری خودایمنی روده ی باریک می باشد، که زمینه ژنتیکی دارد. در این بیماری پرزهای روده باریک آسب دیده و در جذب مواد اختلال ایجاد می شود. در صورتی که بیمار مبتلا به سلیاک پروتئینی از دسته "گلوتن" را مصرف کند، دچار علائم عدم تحمل خواهد شد.

گلوتن در برخی غلات مانند گندم، جو و چاودار وجود دارد.

ورود گلوتن به مجاورت پرزهای روده  ی باریک موجب پاسخ سیستم ایمنی می شود، و واکنش التهابی ایجاد شد موجب تحلیل پرزهای روده ی باریک(Villous atrophy) و کاهش فعالیت آنزیم های روده می شود.

این بیماری در دوهفتگی تا یکسالگی نوزاد خودش رو نشون میده و زمانی علائم مشهود خواهد بود که نوزاد شروع به خوردن غذاهای حاوی گلوتِن کند.

علائم: اسهال، نفخ، کاهش وزن، خستگی، اختلال در رشد کودک، آتروفی(تحلیل رفتگی پوست یا بافت)، ضعف عضلانی، کم خونی، آمنوره در بزرگسالان(عدم خونریزی در زمان قاعدگی زنان)، پیلور(اسفنگتری که معده را به دوازدهه متصل می کند)، اکیموز(کبودی و خون مرده گی)، پِتِشی(نوعی هماتوم*) به دنبال کمبود ویتامین K و اِدِم(وَرَم)

نکته: برخی افراد بزرگسال علائم خاصی ندارند و فقط مبتلا به خستگی و کم خونی هستند(به خاطر اینکه قسمتی سالم از روده ی باریک به کار خود ادامه می دهد.

درمان و مراقبت:

1- رژیم فاقد گلوتن(تا پایان عمر) زیر نظر متخصص تغذیه

2- تجویز آهن و اسیدفولیک برای جبران کم خونی

3- تجویز داروهای کورتیزونی برای کاهش پاسخ التهابی بدن


 * هماتوم: جمع شدن خون در بخشی از بدن، ولی بیرون از رگهای خونی را گویند.

سلام دوستان

امیدوارم حالتون خوب باشه

امروز میخوام یک بیماری رو براتون معرفی کنم به نام "بیماری زیکا"، که توسط ویروس زیکا ایجاد میشه

این بیماری یک بیماری منتقله توسط بندپایان هست که توسط پشه مصری(Aedes aegypti) منتقل می شود. همچنین این پشه می تواند بیماری تب زرد را نیز منتقل کند.

جدیداً محققین مواردی را کشف کرده اند که ممکن است منجر به معرفی پشه ببر آسیایی(Aedes albopictus) به عنوان ناقل درجه دو بیماری زیکا شود

علائم بالینی: ممکن است فقط حدود 20% از افراد علائم بیماری را نشان دهند! علائم می تواند شامل جوش های خارش دار، درد مفاصل و التهاب چشم ها باشد.

نکته مهم عوارض این بیماری در تولد نوزادان میکروسفالی مادران مبتلا به این بیماری می باشد!

راه های پیشگیری: بهترین کار اینه که تمام کارهایی که می شود انجام داد تا از گزش پشه ها در امان بمانید، را انجام دهید. البته بهسازی محیط هم خیلی مهمه، یعنی رعایت بهداشت فردی و اجتماعی...

نکته: البته نگران نباشید ناقل این بیماری در ایران بسیار کم یاب می باشد

یکسری از گیاهان خاصیت آرامش بخش دارند که 5 مورد از آنها رو میخوام توی این پست بگم.

گیاهان دارویی آرامش بخش: بابونه، اسطوخودوس، گل ساعتی،باد رنجبویه و سنبل الطیب

این گیاهان در تسکین استرس ها و تنظیم خواب موثر هستند.

برای ویتامین لب طبیعی، از روغن زیتون استفاده کنید!

مخصوصاً در زمستان برای لب های حساس که زود خشک می شوند، بسیار مفید است.

سلام

امیدوارم حالتون خوب باشه

دیدم قسمت داروهای گیاهی و خواص خوراکی ها، جاش حسابی خالیه تو وبلاگ، گفتم این موضوع را هم اضافه کنم...

امروز برای افراد کم خون نسخه میدم:

1- زرده تخم مرغ

2- آب اَنار

3- سبزی خوردن مخصوصاً اسفناج

4- مرکبات(ویتامین C به جذب آهن کمک می کند)

5- عسل

6- گوشت بلدرچین

7- آلو و انجیر

8- شیره انگور

نکته مهم:

1- برخلاف تصور عموم مردم، جگر میزان آهن زیادی نسبت به گوشت قرمز ندارد!

2- مواد غذایی که تانن(اسید تانیک) زیاد دارند(مثل چای) برای افراد کم خون خوب نیستند!

تبریز:

بهترین سوغاتی های تبریز عمدتاً شیرینی های مختلف و خوشمزه آن می باشد که شامل نوقا، اِریس، اِریس تُرد، تسبیحی، راحت الحلقوم، قُرابیه، بستنی خشک و...(پیشنهاد من: قرابیه و نوقا)

آدرس بهترین مغازه برای تهیه سوغاتی تبریز: "افتخاری: چهارراه منصور، خیابان بهشتی، نرسیده به پل منصور" (2 تا مغازه کنار هم هستش، که یکی قنادی داره و یکی شیرینی های سنتی)

با سلام

در یک پست جدا بهترین و بدترین رستوران های مشهد رو براتون گفتم، حالا میخوام بهترین ها و بدترین های سایر شهرها رو براتون بگم.

بندر انزلی:

کاکوله: بندرانزلی(گیلان)، خیابان حافظ، روبروی شهدای انزلی

محیط داخلی: خوب

کیفیت غذا: خوب

با سلام

در یک پست جدا بهترین و بدترین رستوران های مشهد رو براتون گفتم، حالا میخوام بهترین ها و بدترین های سایر شهرها رو براتون بگم.

نوشهر:

رستوران گیلانه: نوشهر، خیابان فردوسی شمالی، نرسیده به برج ترافیک بندر

محیط عالی و غذای خوشمزه(پیشنهاد من: مرغ شکم پُر)

سرعین:

رستوران عدل مینایی: سرعین، خیابان ولیعصر، روبروی بانک سپه

محیط معمولی و غذاهاش هم کاملاً معمولی!(با توجه به اینکه مثلاً یکی از بهترین های سرعین هستش)

رامسر:

رستوران کوهستان: مسیر روستای جواهرده

 غذای خوشمزه(پیشنهاد من: ماهی سفید شمال)

" با توجه به لزوم آپدیت، این پست همیشه در حال ویرایش است..." / آخرین آپدیت: 97/12/24

توجه: این نظرات تجربیات اینجانب می باشد و ممکن است شما هم نظرات و تجربیات بهتری داشته باشید، خوشحال میشم نظرتون رو بدونم.

بهترین ها:

بهترین شرینی ها: 1- سیب(وکیل آباد، بین وکیل آباد 9 و 11) 2- هانا(هاشمیه، نبش هاشمیه 11/1) 3- آنسه(هاشمیه، بین 12 و 14 / بلوار سجاد، بین پامچال و مرجان)

بهترین کیک ها: هانا(هاشمیه، نبش هاشمیه 11/1)

بهترین باقلواها: باقلوا استانبول کادایف(بین صیاد 1 و 3، جنب مرکز خرید عقیق) / مالک اش تبریزیه

بهترین زولبیا و بامیه: یزدی ها(بلوار پیروزی، پیروزی 9، فرخی شمالی، فرخی 8) = سال 96 / شیرینی هاش که خیلی جالب نیست = بهمن 97

بدترین ها:

1- طوسی: سالهای قبل بهتر بود، اخیراً افتضاح شده(یک شعبه در احمدآباد و یک شعبه در وکیل آباد)

2- خروس قندی: میگن که سالهای قبل بهتر بود، البته من در یکسال گذشته ازش خرید کردم، که افتضاح بود... هم شیرینی هاش و هم کیک هاش(بلوار معلم، بین دندانپزشکان و فارغ التحصیلان و سجاد ابتدای بهارستان)

1- باقلوا استانبول لذیذ: چند تا شعبه داره که یکیش نبش وکیل آباد 35 هستش

" با توجه به لزوم آپدیت، این پست همیشه در حال ویرایش است..." (آخرین آپدیت: 97/12/24)

توجه: این نظرات تجربیات اینجانب می باشد و ممکن است شما هم نظرات و تجربیات بهتری داشته باشید، خوشحال میشم نظرتون رو بدونم.

بهترین ها:

بهترین چلوگوشت: پسران کریم(شعبه1: فرهاد 22 / شعبه 2: برج آلتون)

بهترین شیشلیک: 1- اِرَم(شاندیز) 2- حسین شیشلیکی(شاندیز) 3- پدیده(شاندیز)

بهترین ماهیچه: 1- ملل(شاندیز) 2- نهارخوران(شاندیز)

بهترین بیف استراگانف(نوعی خوراک روسی): کلبه(بلوار هاشمیه، نبش هاشمیه 18)

بهترین استیک(گوشت، مرغ و میکس): کلبه(بلوار هاشمیه، نبش هاشمیه 18)

بهترین میگو سوخاری: کلبه(بلوار هاشمیه، نبش هاشمیه 18)

بهترین قرمه چدنی: 1-کلبه(بلوار هاشمیه، نبش هاشمیه 18) 2- خورشید(کوثر 1) 3- آرامش(شاندیز-اَبَرده)

رضایی: چنتا شعبه داره، یکیش کلاسیکه و شعبه قدیمیش هستش(خ آبکوه، تقاطع کلاهدوز)، بعدی شعبه دیگه اش(روبروی صدا و سیما-بلوار شهید منتظری)، یکی دیگه شعبه مُدِرنشه که غذاهاش کمی متفاوته و در منوی شام انواع پیتزا و میگو و... رو داره، در منوی نهارش هم غذای برنجیش متفاوته، بدین صورت که برنجشه کمه و همچنین منوی صبحانه هم داره(بلوار وکیل آباد-بین جلال و سروش)

غذای ترکمنی مارال: بین وکیل آباد 55 و 57 - غذاهاش تقریباً خوبه و بستگی به سلیقه افراد داره(پیشنهاد من: مانته و نان سُمسا) / در بهمن 97 رفتیم، کیفیتش بد شده بود!

بدترین ها و متوسط ها:

زیتون(شاندیز-اَبَرده): در یک کلام اگه میخواین پولتون رو حروم کنین برین رستوران زیتون قیمت گرون و کیفیت افتضاح

کوروش(شاندیز-اَبَرده): کلاً متوسط به پایینه کیفیتش

سراب(بعد از پل دانشجو-وکیل آباد 35): کلاً متوسط به پایینه کیفیتش

سدروس(چند تا شعبه داره که شعبه شاندیز در نبش ویرانی 3 می باشد): مدتیه که هفت خوان سدروس با سس آتشین خیلی تبلیغ میشه، که چند کباب رو یکجا میاره(از هر کدوم یه مقدار=جوجه با استخوان، لقمه، شیشلیک، چلوگوشت، گردن و دو مدل پلو) / که اصلاً جالب نبود!

نکته:

کلبه خیلی گرونه، ولی واقعاً کیفیت غذاهاش عالیه و البته فضای داخلیش هم با کلاسه، ضمناً میز رایگان چای(معمولی، ترش و دارچینی) و نسکافه هم داره

" با توجه به لزوم آپدیت، این پست همیشه در حال ویرایش است..."    /   تاریخ آپدیت: 97/12/24

توجه: این نظرات تجربیات اینجانب می باشد و ممکن است شما هم نظرات و تجربیات بهتری داشته باشید، خوشحال میشم نظرتون رو بدونم.

بهترین ها:

بهترین همبرگر: آس برگر(بلوار وکیل آباد، جنب بلوار دانش آموز / بلوار قاضی طباطبایی، نبش بلوار قاضی طباطبایی 4) / جدیداً در بهمن 97 رفتیم که مقداری کیفیت اش پایین آمده بود!

بهترین فیله استریپس: آس برگر(بلوار وکیل آباد، جنب بلوار دانش آموز) / جدیداً در بهمن 97 رفتیم که مقداری کیفیت اش پایین آمده بود!

بهترین پیتزا: بحث پیتزا و اینکه من بگم بهترین پیتزای مشهد کجاست خیلی سخته! چون من که تا الان پیتزای شاخی نخوردم تو مشهد! البته چرا بعضی مواقع در برخی فست فودی ها بصورت اتفاقی پیتزای باکیفیت و خوشمزه میتونید پیدا کنید ولی متاسفانه کیفیتشون مدام در حال تغییره! مخصوصاً وقتی یک فست فودی یا رستوران خودش رو مطرح میکنه و مشتری جمع میکنه کلاً گند میزنه... ولی خب شاید علتش اینه که من به فرمول جادویی درست کردن پیزای خوشمزه و ناب در منزل دست پیدا کردم و اون فرمول در خمیر پیتزا نهفته است! در پستهای آتی فرمول خمیرجادویی رو براتون میزارم و لینکش رو هم به اینجا اضافه میکنم، تا توی خونه یه پیتزای ناب درست کنین و نوش جان کنین

پوتین: اسم یه نوع فست فود خوشمزه هستش که در تاکسی برگر(وکیل آباد، بین دانش آموز و دانشجو) می تونید میل کنید(البته متاسفانه جدیداً رفته از اونجا!) / ظاهراً رفته به آدرس= هاشمیه 6، چهارراه اول، سمت چپ، پلاک 7

برکت کباب(غذاهای استانبول): بیتی سارما و آدانا کبابش خوب بود(مخصوصاً آدانا کباب، البته کمی تند بود)

گران قیمت ها:

گاجره: دو تا هستش(در بلوار وکیل آباد)، که نمیدونم ربطی بهم دارند یا نه، که هر دوتاش از نظر کیفیت متوسط هستن، ولی یکیش که باکلاس هم هست، بسیار گرونه و ارزش نداره(البته من مخالف جاهای گرون نیستم، به شرطی که کیفیتش خوب باشه)

بدترین ها:

1- فارد فود: قبلاً(چند سال قبل) مشتریش بودم و انصافاً خوب بود، ولی دیشب رفتم، افتضاح بود

پیتزا گرفتم با استریپس، پیتزاش حالا قابل تحمل بود، ولی استریپسش هر چی بگی افتضاح بود(حیف پولی که براش دادم)، چند لاخ سیب زمینی هم ریخته بود کنار مرغ ها که اونها هم افتضاح بودن. مواد اولیه افتضاح با روغن آشغال!

2- ماه سبز: قبلاً توی وکیل آباد بود(نرسیده به پل نمایشگاه)، ولی الان خدا رو شکر انگار جمع کرده، یه بار بیف استراگانف با پاستا خوردیم که افتضاح بود و فوق العاده گرون

3- کُندوز: سالهای قبل بهتر بود، ولی الان افتضاحه البته جالبه که ملت بازم میرن و ازش میخورن و نوش جان میکنن!
 
سایر فست فودی ها:
 
KFC: توی وکیل آباد - بد نیست

سلام دوستان

امیدوارم حالتون خوب باشه

در این پست میخوام کمی از تجربیاتم در مورد دو سلطان بلامنازع سیستم عامل اسمارت فون های دنیا براتون بگم... از مزایا و معایبشون...

از IOS و ANDROID

مزایای اندروید:

1- برنامه نویسی متن باز، یعنی شما دستتون بازه، هم شما و هم توسعه دهنده ها، یعنی برنامه نویس ها میتونن راحت برنامه واسه این پلت فرم بنویسن و کلاً برنامه نویسیش راحته و این منجیر میشه به راحتی انجام برخی کارها مثل تغییر در دستکتاپ گوشی و همینطور صفحات داخلی(به مدد برنامه نویسی متن باز)

2- ارتباط راحت با انواع دانگل ها از طریق پورت شارژ مانند ارتباط بدون دردسر با انواع استورج های پرتابل، گجت هایی مثل فن های دانگلی، چراغ قوه های دانگلی و...

3- عدم نیاز به یک بافر در ارتباط با پی سی(مثل ios نیاز به آیتونز ندارد!)

معایب اندروید:

1- احتمال آلودگی به انواع اسپم ها و ویروس ها(به خاطر درزهای امنیتی بالا)

2- کرش های فراوان نسبت به آی-او-اس به خاطر عدم همخوانی صدرصدی نرم افزار با سخت افزار

3- عدم ارائه به موقع و همگانی آپدیت های سیستم عامل(ارائه ها سلیقه ای بوده و عمدتاً برای پرچم دارها می باشد). و این خیلی مهمه!

مزایای آی-او-اس:

1- ثبات بالای و لوود روان سیستم عامل و نرم افزارها(به خاطر انحصاری بودن سیستم عامل برای سخت افزار، یعنی هماهنگی بالای نرم افزار با سخت افزار)

2- امنیت بالا به خاطر درزهای امنیتی بسیار کم و فیلترهای فراوان در بارگزاری نرم افزار در اپ استور(نوشتن نرم افزار برای پلتفرم ios بسیار سخت تر از اندرویده و تازه بعد از نوشتن هم باید فیلترهای فراوان و سختی رو پاس کنه تا وارد اپ استور بشه)

3- ارائه به موقع و منظم آپدیت های نرم افزاری تا زمانی که سخت افزار گوشی توانایی پاسخگویی داشته باشد. و این خیلی مهمه!

معایب آی-او-اس:

1- عدم ارتباط راحت و بی دردسر با انواع دانگل ها(برخی مواقع این امکان بسیار گران تمام می شود! مثلاً اگر بخواهید استورج پرتابلی مثل فلش به گوشی بزنید باید فلش های مخصوصی که بسیار گران هستند را تهیه کنید!)

 2- عدم امکان شخصی سازی در دسکتاپ و صفحات داخلی

3- دردسرهای زیاد با آیتونز(در هر ارتباط با پی سی بایستی از سد آیتونز عبور کرد!)

سلام

"آپلودسنتر" ها سایتهایی هستند که به پشتوانه وجود سخت افزارهای ذخیره سازی میتوانند مکانی برای آپلود دیتای وبلاگ ها و سایت ها باشند. البته می شود به عنوان یک مکان ذخیره سازی آنلاین مورد استفاده تمامی افراد قرار گیرد و اینطور نیست که حتماً ادمین سایت ها و وبلاگ ها به کارشون بیاد این سایتها. آپلود سنترهای مختلف داخلی و خارجی وجود دارند که مقداری فضای ذخیره سازی رایگان در اختیار کاربر قرار میدهند ولی برای دریافت فضای بیشتر بایستی سرکیسه رو شُل کنین... میزان فضای رایگان هر کدام از این سایتها مختلف است. در زیر چند آپلودسنتر را برایتان معرفی میکنم(به ترتیب ایرانی و خارجی و از معروف ترین به ...):

1- www.persiangig.com

2- www.picofile.com

3- www.akserver.ir

4- www.dropbox.com

5- www.droplr.com

6- www.trainbit.com

7- www.mediafire.com

8- www.tinypic.com

در این بخش جدید از وبلاگ(تجربیات دارویی من) میخوام تجربیات دارویی خودم رو در اختیارتون بزارم:

آفت دهان یکی از شایع ترین مشکلات پزشکی می باشد که با پیشرفت زیاد علم پزشکی هنوز علت اصلی به وجود آمدن آن مشخص نشده! همچنین درمان قطعی و مشخصی برای آن وجود ندارد و تمامی درمانها اکثراً درصد کمی موثر هستند و زمانبر...

آفت ویروسی نبوده و قابل سرایت هم نیست. بدون درمان هم خوب می شود ولی بسیار دردناک است(در اواخر عمر زخم، ضایعات بی درد می شوند).

بعداً در پستی جدا در قسمت پزشکی بصورت مفصل و علمی در مورد آفت مطلب خواهم گذاشت...

اما تجربه من:

علت:

به نظر من ترکیبی از عوامل ژنتیکی(50%)، استرس و عصبی شدن(30%)، خودایمنی(3%)، کمبود ویتامین و مواد معدنی(3%)، حساسیتهای غذایی(3%)، عوامل هورمونی(3%)، کم مسواک زدن و استفاده نکردن از دهانشویه(1%)، تداخلات برخی داروها(1%)، و سایر عوامل(6%)

درمان:

1- بهترین دارو، پماد موضعی(orabase) تریامسینولون(ضدالتهاب استروئیدی) می باشد، که اسامی مختلفی تجاری مانند ادکورتیل، تریامکورت و... دارد که متاسفانه الان در بازار نوع خوبش نیست! قدیما یه مدل بود فکر کنم مال یکی از کشورهای اروپای شمالی بود که یکبار میزدی تموم بود!!! ولی الان خارجیاش هست ولی اثرش خیلی کمه... ایرانیش هم هست ولی افتضاحه... اگر خوبش رو پیدا کردید که عالیه! یادتون باشه بعد از زدن به زخم باید حداقل تا یک ساعت چیزی نخورید!

2- استفاده از غرغره، ترکیب موارد زیر:

شربت آلومینیوم+دیفن هیدرامین

یا شربت آلومینیوم+دیفن هیدرامین+تتراسیکلین(از تترا در کودکان زیر 12 سال استفاده نشود)

توجه: دقت کنید ترکیب ها را فقط غرغره کنید و نخورید

3- به همراه هر کدام از اینها یا هر روش دیگری، استفاده از مسوالک زدن و دهانشویه مکرر، میتونه کمک زیادی به بهبودی سریع آفت بکنه

اگر شما هم تجربه ی مفیدی دارید در قسمت نظرات بیان کنید

رویای محال داشتن

اینجا در حضور نابودی

در حضور سراب عشق

میان مردمان پوچ پرست

مردم آهن پرست

اینجا در نابودی

نابودی انسانیت

نمی توان رویا داشت

اینجا محکومم

محکوم به تباهی

محکوم به نیستی

رویای مرگ را خواهم خواند

رویای رفتن

این بهترین است

بهترین رویا

نه این وَرَم

نه آن وَرَم

نه این جهان

نه آن جهان

نمیدانم از کدامین زمان

نمیدانم زِچه اینجایم

نه این زمان

نه آن زمان

چون میشنوم صدای ثانیه ها

اندوهم فراوان

نه این مکان

نه آن مکان

آمده ام زِلامکان

صدای مرده گان در گوشم

خاطره ی زندگان در ذهنم

میبینم آن جهان

نه این هدف

نه آن هدف

نمیدانم بودنم را

نمیدانم هستی را

زِ این مکان

لعنت بر این زمان...

کاش چون هیچ بودم

از ازل هیچ بودم

سبک بال و رها

کاش نبودم در این هستی

کاش لمس نمیکردم زندگی را

کاش می رفتم تا آسمان

کاش هیچ بودم

کاش می رسیدم به خود

کاش می رفتم تا بی انتها

کاش بودی و من بودم

کاش بی تو هیچ بودم

کاش پَر میگشودم تا وجود

کاش رها میشدم تا تو

کاش نبودم

کاش هیچ بودم

چون هیچ، نبودم در این جمود

کاش میمردم در خود

چون هیچ...

 رفت تا بیاساید!

رفت تا بماند در وادی وجود

رفت تا باشد در محضر عشق

رفت و نماند

نماند در این وسعت پَست

نماند در محضر سُخَن

نماند در این کابوس

نماند در این دنیا

رفت تا آغاز کند

بیدار شود تا هیچ وقت نخوابد

نباشد در این رویا

رویای تکراری

رویای تکراری زندگی

زندگی هیچ...

پرتکرارترین رویای هستی

دیرزمانیست که میبینم

و میبینم که رویاست

رویای تکراری

هرروز تکرار رویای اَبَدی

و عادت نرسیدن

تکرار بی انتهای عادت

خسته از این رویا

از این خواب

و می رسد لحظه ای که پایان رویاهاست

پایان خواب

پایان زندگی

و شروع یک رویای دیگر...